موسسه رسانه شو
موضوع: "اخبار"
چگونه رباتها و ترولها در شبکههای اجتماعی فریب میدهند؟
یکشنبه 01/08/29
ابتدا رباتها از طریق هوش مصنوعی، رفتار کابران اینترنتی را شبیهسازی میکنند تا انتشار اخبار جعلی طبیعی به نظر برسد. به طور مثال در توئیتر، رباتها تعاملات اجتماعی را تقلید کرده و شبیه اکانتهای واقعی، طبیعی جلوه میکنند و سبب میشوند مردم آنها را کاربر عادی ببینند.
یکی از ترفندهای این رباتها، پرسیدن سوال در توئیت اکانتهای بانفوذ و پرفالور است تا نظرشان را به خود جلب کنند و با تبادل نظر با آنها و سایر کاربران، اعتمادسازی کنند. حتی آنها فراتر از این، با نوشتن مطالبی با موضوعهای پرطرفدار، بحث ایجاد میکنند تا در الگوریتم ترندینگ جایگاهی پیدا کنند.
رباتها حتی میتوانند محبوبیت مصنوعی ایجاد کنند و یک شخص یا جنبش را تاثیرگذار کرده و تقویت کنند. به طور نمونه تاثیرگذاری بر سیاست از جمله انتخابات و یا حتی تاثیرگذاری بر بازارهای مالی. رباتها حتی تلاش میکنند دیگران را ساکت کنند، هرزنامه پخش میکنند و حملات فیشینگی دارند.
تعداد دقیق رباتها مشخص نیست اما تخمین زده میشود بین ۵ تا ۱۵ درصد از حسابهای کاربران شبکههای اجتماعی را تشکیل میدهند و آنقدر واقعی بهنظر میرسند و مردم بهگونهای به آنها واکنش نشان میدهند که گویی کاربران واقعی هستند!
چگونه رباتها به انتشار اخبار جعلی کمک میکنند؟
رباتها، اخبار جعلی را ابتدا با جستوجو و بازیابی اطلاعات غیرمجاز در وب منتشر میکنند؛ سپس به طور مداوم در سایتهای رسانههای اجتماعی پست میکنند و با استفاده از موضوعهای پرطرفدار و هشتگها، بهعنوان استراتژیهای اصلی برای دستیابی به مخاطبان گستردهتر، محتوای غیرقانونی را پخش میکنند که در بسیاری از موارد به انتشار اخبار جعلی کمک میکند.
آنها به «گفتن» یا «توئیت کردن» اخبار جعلی ادامه میدهند و از همان اطلاعات نادرست برای پاسخ دادن به پستهای کاربران واقعی رسانههای اجتماعی یا اظهار نظر در مورد آنها استفاده میکنند و مردم به دلیل احساساتی بودن در انتشار این اخبار جعلی به رباتها کمک میکنند.
بر اساس تحقیقات انجام شده، بیشتر احتمال دارد که مردم اخبار جعلی را به اشتراک بگذارند تا اخبار درست و واقعی! چون مردم در تشخیص اخبار درست مشکل دارند. مردم بر این باورند که توانایی تشخیص خبر واقعی از جعلی را دارند و به خود اعتماد دارند و همین اعتماد فراتر از باور، سبب شده اخبار جعلی در رسانههای اجتماعی بیشتر به اشتراک گذاشته شود؛ بهگونهای که در توئیتر ۷۰ درصد بیشتر از داستانهای واقعی، اخبار جعلی را بازنشر میکنند و این را میتوان به حساب تازگی خبر و عطش مردم گذاشت
رباتها پس از القاء خبر نادرست به جای درست، به گروههای پنهان کوچکی از مردم اجازه میدهند اطلاعاتی را که از دستور کارشان پشتیبانی میکند، در مقیاس بزرگ تبلیغ کنند. رباتها محتوای خود را در نتایج جستوجو، سبد خرید مردم و به بالای فیدهای خبری هدایت میکنند تا آنجایی که میتوانند در انتخابات کشورها هم موثر باشند.
راههای تشخیص رباتها، اکانتهای جعلی و ترولها
شناخت موارد یادشده کمی دشوار است اما بعضی از موارد در آنها مشترک است که میتوان به مواردی از آن اشاره کرد:
۱_ نام حسابهای رباتها، بیشتر شامل رشتهای از اعداد است که به ظاهر تصادفی هستند.
۲_ آنها عموما عکسنمایه ندارند و اگر هم باشد تصویری واضح نیست و یا از مناظر و عکسهای عمومی استفاده میکنند.
۳_ آنها به تازگی به پلتفرم رسانههای اجتماعی ملحق شدهاند که ممکن است فقط برای تبلیغ صفحههای دیگر ایجاد شدهاند.
۴_ به تعداد فالورهایشان توجه کنید که بسیاری از اکانتها را دنبال میکنند و دنبالکننده زیادی ندارند.
۵_ حجم زیاد پست در یک بازه زمانی کوتاه و فعالیت شدید از یک کاربر، پرچم قرمزی است برای اعلام رباتیک بودن اکانت.
۶_ آنها علاقهای برای تولید محتوا در مورد مسائل مهم و اصلی ندارند بلکه حرکاتشان محدود به بازنشر و اشتراک و کمک به ترندیگ میشود.
۷_ مطالبشان بیمحتوا و سبک نوشتاری آنها غیرطبیعی است و اگر منبعی از آنها خواسته شود هرگز آمار و دادهای ارائه نمیدهند و یا در نهایت سایتی را معرفی میکنند که جعلی است.
۸_ بهطور متناوب از هشتگهای داغ استفاده میکنند تا به ترند شدن موضوع کمک کنند اما از هشتگهای نامربوط با محتوا میتوان به ربات بودن آنها شک کرد.
نام حسابهای رباتها، بیشتر شامل رشتهای از اعداد است که به ظاهر تصادفی هستندبا وجود این موارد، نمیتوان با یکی دو مورد رفتار اکانتی را مورد قضاوت قرار داد و باید با دقت، محتوای مفید و مضر را تفکیک کرد زیرا رباتها بسیار هوشمند عمل کرده و میتوانند بهشدت گمراهکننده باشند.
برای دفاع و محافظت خود در برابر تبلیغات و هرزنامههای ارسال شده توسط ترولها و رباتهای مخرب، میتوانیم پیشزمینه هر موضوع را با دقت بررسی کنیم و با استفاده از دادههای بزرگ و یادگیری، رباتها را از کاربران واقعی تشخیص دهیم. هرچند تمایز قائل شدن بین ترولینگ و ربات با کسی که واقعا میخواهد در مورد موضوعی بحث کند سخت است اما میتوان با کسب تجربه و مقایسه، آنها را تشخیص داد.
رباتها و ترولها خیلی زود از موضوع خارج میشوند و بارها پست میگذراند تا زمانی که پاسخی را که میخواستند برانگیزند. آنها از میمها، گیفها و تصاویر برای پاسخ دادن به دیگران استفاده میکنند. از دیگر راههای تشخیص رباتها نادیده گرفتن شواهد و حقایق است که اگر با دیدگاهشان متناقض باشد، تائید نمیکنند. بیشتر ترولها و گاهی رباتها از لحن تحقیرآمیز یا تقابلی استفاده و طرف مقابل را تحریک میکنند.
کاربران واقعی چگونه باید با این رباتها و ترولها برخورد کنند؟
از بهترین راهحلها، نادیدهگرفتن و در واقع بیمحلی به آنهاست. آنها با «توجه و پاسخهای احساسی» روحیه میگیرند و کاربران واقعی را برای تحریک بیشتر به سمت بحث و کنش سوق میدهند. آنها را میتوانید مسدود(بلاک) کنید. اگر ترول یا رباتی شما را اذیت میکند مسدودش کنید تا دیگر نبینید .
باسواد به چه کسی گفته میشود؟
شنبه 01/08/28
شاید برایتان جالب باشد که بدانید مفهوم سواد در قرن گذشته، تغییرات بسیاری کرده است و چهارمین تعریف سواد هم توسط یونسکو به صورت رسمی اعلام میشود. به طور خلاصه و طبق این تعریف، باسواد کسی است که بتواند از خواندهها و دانستههای خود تغییری در زندگی خود ایجاد کند.
با تعریف جدیدی که یونسکو ارائه داده باسوادی، توانایی تغییر (Change) است و باسواد کسی است که بتواند با آموختههایش، تغییری در زندگی خود ایجاد کند.در ادامه و بعد از مروری کوتاه بر تعاریف سواد از ابتدا تا امروز، نکاتی درباره ایجاد تغییر در زندگی بر اساس دانستهها و راهکارهای دستیابی به این مهم، مطرح خواهیم کرد.
اولین تعریف سواد (توانایی خواندن و نوشتن)
اولین تعریفی که از سواد در اوایل قرن بیستم ارائه شد، صرفا به توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری معطوف بود. طبق این تعریف، فردی باسواد محسوب میشد که توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری خود را داشته باشد.
دومین تعریف سواد (اضافهشدن یادگرفتن رایانه و یک زبان خارجی)
در اواخر قرن بیستم، سازمان ملل تعریف دومی از سواد را ارائه کرد. در این تعریف جدید، علاوه بر توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری، توانایی استفاده از رایانه و دانستن یک زبان خارجی هم اضافه شد. بدینترتیب به افرادی که توان خواندن و نوشتن، استفاده از رایانه و صحبت و درک مطلب به یک زبان خارجی را داشتند، باسواد گفته شد. قاعدتا طبق این تعریف بسیاری از دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاهی کشور ما بیسواد محسوب میشوند چون دانش زبان خارجی بیشتر افراد کم است.
سومین تعریف سواد ( اضافهشدن ۱۲ نوع سواد )
سازمان ملل در دهه دوم قرن ۲۱، باز هم در مفهوم سواد تغییر ایجاد کرد. در این تعریف سوم کلا ماهیت سواد تغییر یافت. مهارتهایی اعلام شد که داشتن این تواناییها و مهارتها مصداق باسوادبودن قرار گرفت. بدین ترتیب شخصی که در یک رشته دانشگاهی موفق به دریافت مدرک دکترا میشود، حدود ۵ درصد با سواد است. این مهارتها عبارتاند از:
🔸۱- سواد عاطفی: توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده و دوستان.
🔸۲- سواد ارتباطی: توانایی برقراری ارتباط مناسب با دیگران و دانستن آداب اجتماعی.
🔸۳- سواد مالی: توانایی مدیریت مالی خانواده، دانستن روشهای پسانداز و توازن دخل و خرج.
🔸۴- سواد رسانهای: این که فرد بداند کدام رسانه معتبر و کدام نامعتبر است.
🔸۵- سواد تربیتی: توانایی تربیت فرزندان به نحو شایسته.
🔸۶- سواد رایانهای: دانستن مهارتهای راهبری رایانه
🔸۷- سواد سلامتی: دانستن اطلاعات مهم درباره تغذیه سالم و کنترل بیماریها و داشتن یک برنامه فعالیت بدنی منظم در زندگی
🔸۸- سواد نژادی و قومی: شناخت نژادها و قومیتها بر اساس احترام و تبعیض نگذاشتن.
🔸۹- سواد بوم شناختی: دانستن راههای حفاظت از محیط زیست.
🔸۱۰- سواد تحلیلی: توانایی شناخت، ارزیابی و تحلیل نظریههای مختلف و ایجاد استدلالهای منطقی بدون تعصب و پیش فرض.
🔸۱۱- سواد انرژی: توانایی مدیریت مصرف انرژی.
🔸۱۲- سواد علمی: علاوه بر سواد دانشگاهی، توانایی بحث یا حل و فصل مسائل با راهکارهای علمی و عقلانی مناسب.
از آن جا که باسوادبودن به یادگیری این مهارتها وابسته شد، قاعدتا سیستم آموزشی کشورها هم باید متناسب با این مهارتها تغییر رویه میداد که متاسفانه فعلا سیستم آموزشی کشور ما، هنوز هیچ تغییری در زمینه آموزش مهارتهای فوق نکرده است.
چهارمین و جدیدترین تعریف سواد (علم با عمل معنا میشود)
با این حال و به تازگی «یونسکو» یک بار دیگر در تعریف سواد تغییر ایجاد کرد. در این تعریف جدید، توانایی ایجاد تغییر، ملاک باسوادی قرار گرفته است، یعنی شخصی با سواد تلقی میشود که بتواند با استفاده از خواندهها و آموختههای خود، تغییری در زندگی خود ایجاد کند.
در واقع،این تعریف مکمل تعریف قبلی است؛ چرا که، صرفا دانستن یک موضوع به معنای عمل به آن نیست. در صورتیکه مهارتها و دانش آموخته شده باعث ایجاد تغییر معنادار در زندگی شود، آن گاه میتوان گفت این فرد، انسانی با سواد است.
هشتگسازی، واکاوی راهبردی و آسیبشناسی
چهارشنبه 01/07/27
وقتی با اکانت های جعلی به یک موضوع ضریب داده و برجسته سازی صورت میگیرد، اتفاق پیچیده ای بنام مارپیچ سکوت (وحشت از مخالفت با فضای مجازی) رقم می خورد.دلیل این رویداد رسانهای آنجاست که بصورت کاملا رباتیک، ۵۰۰ میلیون هشتگ با نام مهسا امینی در راستای اکثریت سازی و اکثریت پنداری ساخته میشود که حتی شبکه سعودینشنال هم مسئولیت ساختگی آن را متوجه توییتر میکند.
1. روانشناسی هشتگ سازی و تولیدخشم:
محور کنترل افکارعمومی در عصر امپراطوری رسانه، اقتصاد توجه است. هشتگ سازی نیز بعنوان ابتکار سایبری، در خدمت جلب توجه و تمرکز به یک موضوع و حواس پرتی از مسائل هم عرض یا موازی به کار میرود. سوای از اقتصاد توجه و حواس پرتی، طبق اذعان مطالعات ارتباطی و فرهنگی، معماری و طراحی توییتر بر مبنای تولید خشم صورت گرفته و اینستاگرام برمبنای خودنمایی و شهوت است. هرچقدر کاراکترها کوتاه میشود، فرکانس استدلال پایین میآید و هیجان افزایش مییابد.
۲. جامعه شناسی هشتگ سازی: از آنجایی که هشتگ به یک زبان نو در عصر اطلاعات و جامعه شبکه ای تبدیل شده، این فقره اگر در خدمت نظام حاکم باشد، زبان انسجام و تولید نظم اجتماعی و تخلیه انتقادات و پیشنهادات است، اما اگر علیه نظام حاکم باشد، زبان اعتراض و تولید گسل و تهدید با ایجاد کمپین های اپوزیسیونی به شمار خواهد رفت. فارغ از این ماجرا، هشتگ سازی توان فرقه سازی و قطبی سازی جامعه را هم فراهم میکند.
۳. هشتگ سازی، سیاست و دمکراسی کنترل شده: ادعای دولت های مدرن امروزی، سیاست ورزی دمکراتیک است. نقش و مشارکت مردم در پیشبرد ارزان و سریع اهداف دولتی و حاکمیتی پررنگ شده است. فضای سایبر را هم بدلیل حضور پررنگ مردمیاش، ذیل توسعه دمکراسی تعریف میکنند. اما نکته اینجاست که هشتگ سازی با ژست دمکراتیک، معادلات بازی را تغییر میدهد و یک دمکراسی کنترل شده را رقم میزند. وقتی بیش از یک سوم اکانت های توییتر جعلی باشد بطوری که صدای CNN و دویچه وله آلمانی و…هم درمیآید، یعنی هشتگ سازی با لشگر رباتیک، صرفا یک نمایش دمکراسی و صدای مردم است نه یک مردمسالاری اورجینال!
۴. هشتگ سازی و مارپیچ سکوت: وقتی با اکانت های جعلی به یک موضوع ضریب داده و برجسته سازی صورت میگیرد، اتفاق پیچیده ای بنام مارپیچ سکوت (وحشت از مخالفت با فضای مجازی) رقم می خورد. دلیل این رویداد رسانهای آنجاست که بصورت کاملا رباتیک، ۵۰۰ میلیون هشتگ با نام مهسا امینی در راستای اکثریت سازی و اکثریت پنداری ساخته میشود که حتی شبکه سعودینشنال هم مسئولیت ساختگی آن را متوجه توییتر میکند.
مکانیزم اکثریتپنداری در صدد تحقق مارپیچ سکوت، تحمیل عقیده و سرکوب هرگونه مخالفت با گفتمان هشتگی است.
۵. هشتگ سازی و فلسفه: موضوع و مساله مرکزی فلسفه از ارسطو تا به امروز، واقعیت و هستی شناسی است. ژان بودریار اندیشمند فرانسوی، تکنولوژی را عاملی برای تغییر مناسبات هستی شناختی تعریف میکند. فراواقعیتی که بودریار از آن سخن گفت، مصداق امروزی اش را در همین هشتگ سازی میتوان یافت. موقعیتی که واقعیت، نه بازنمایی که خلق میشود. او وقتی واقعیت جنگ خلیج فارس را دستپخت CNN بدون شلیک حتی یک گلوله میداند، در قبال حاد واقعیتی که توییتر با مدد سنتکام و لشگر رباتها محقق میکند، چه خواهد گفت!؟
۶. هشتگ سازی و خطای استراتژیک: فراموش نکنیم که راهبردها در پی حل مسائل و واقعیت های میدانی با نگاه به آینده نوشته میشوند. وقتی که واقعیت توسط هشتگ سازی، بازآفرینی و خلق شد، طبیعتا برای اتاق های فکر و تصمیم سازان و دولتمردان کشورها، خطای شناختی و اختلال راهبردی رخ خواهد داد. تصویرسازی و دادهکاوی وقتی مهندسی میشود، پردازش و عقلانیت استراتژیک را هم دچار خطا و گمراهی خواهد کرد. تصمیمات غلط برای آینده مطلوب به دلیل داده ها و تصاویر غلطی است که از وضعیت موجود، رصد میشود.
۷. ژئوپلیتیک هشتگ سازی: وقتی رسانه با توسل به هشتگ سازی، تصویری فیک و ناامن از وضعیت جامعه به صحنه ملی و بینالمللی منعکس میکند، ریسک سرمایهگذاری را بالابرده و فرار سرمایه را از بازارهای کشور به دنبال خواهد داشت. از طرفی همراهی و اجماع جامعه جهانی برای تحریم و تهدید علیه کشور را نیز میتواند در پی داشته باشد. شرکای استراتژیک منطقه ای و جهانی هم چه بسا همکاریهای سیاسی و اقتصادی و نظامی را به حالت تعلیق درآورند و برخی محورهای ایدئولوژیک نیز دچار بحران مقاومت و ناامیدی خواهند شد.
۸. هشتگ سازی و ابتذال فرهنگ: نبض جامعه دیروز ما، فرهنگ بود و فرهنگ هم مقوله ای معرفت پایه به شمار میرفت. مکانیزم رشد و تعالی اش، کتاب و منبر و دیالوگ و انتقال معرفت و تثبیت عقلانیت بود. نبض جامعه شبکه ای و پلتفرمی امروز، افکارعمومی است. افکار عمومی یک پله نازل از فرهنگ است و شاید فرهنگ در موقعیت و فرهنگ در لحظه، تعریف نامناسبی نباشد. افکار عمومی هم برخلاف فرهنگ که معرفت پایه بود، خبرپایه است. هشتگها بصورت ویروسی، افکارعمومی را مسموم میکنند و با افزایش هیجانات، عقلانیت را کاهش داده و فرهنگ را به ابتذال و سرگردانی نزدیکتر میکنند.
آیا شما نیز از چاقی اطلاعات در رنج هستید؟
سه شنبه 01/07/26
در دنیای دور و بر ما، اتفاقات بد زیادی میافتد و واقعاً جای تامل دارد که دانستن این همه اطلاعات ناگوار، به چه کارمان می آید که باید از آنها آگاه بود!
این «اتفاقات بد» شامل جنایات، قحطی، گرسنگی، جنگ، خشونت، ناآرامیهای سیاسی، بیعدالتی و.. است. از طرفی رسانهها، فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، تمایل سیری ناپذیری برای احساسی کردن اخبار خود داشته و صرف نظر از کم بودن احتمال وقوع، آنها را پررنگ می سازند و با هیجانی کردن داستان خبر، از هر موقعیتی در جهت جلب توجه مخاطبین، سودجویی و گاهاً ایجاد رعب و وحشت استفاده میکنند.
سوال مهم این است که :
از بین هزاران هزار گزاره خبری که در یکماه گذشته خوانده یا شنیدهاید، کدامیک از آنها توانسته است در تصمیم بهتر برای امور مهم و تاثیرگذار زندگی یا مثلا کسب و کار بهترتان، نقش داشته باشد و دردی از شما دوا کند!
براستی اخبار با ذهن ما چه می کند؟
وقتی غذایی پرحجم و متضاد، سیستم گوارش انسان را بهم میریزد، این حجم هلههولههای خبری نیز ذهن و مغر آدمی را از هم گسیخته میکند!
بی تردید، شکل و محتوای هر خبری، بر سلامت روانی ما تاثیرگذار است. تاثیرات مستقیم بر روحیه ما و در نتیجه، تفکر و رفتار ما تغییر میکند.
تکرار روزانه اخبار، بویژه درباره موضوعات و وقایعی که امکان اثرگذاری از طرف فرد بر روی آن نیست، بالاخره او را منفعل میکند. این اخبار چنان فرد را تحت فشار می گذارد که در نهایت، دچار یک جهانبینی بدبینانه، بیاحساس، نیشدار و جبری میشود!
همراه با حالاتی چون:
▫️افزایش هیجانات کاذب
▫️قضاوت های سطحی و ناصحیح
▫️دوری از دنیای واقعی و انزواطلبی
▫️فاجعه سازی و بزرگنمایی از وقایع
▫️خلاصهخوانی و بیتوجهی به مطالب عمیق و در نهایت «کم عمق شدن اندیشهها»
▫️تاثیر پذیری افراطی از اطلاعات ارسالی از منبع خبر
▫️افزایش امکان ابتلا به برخی از مشکلات روانپزشکی چون: ترس،اضطراب،افسردگی و پرخاشگری
▫️تحریک مفرط مغز و ترشح مواد بیوشیمایی که در نهایت موجب تضعیف سیستم ایمنی بدن میشود.به عبارتی، بدن همیشه خود را در وضعیت استرس مزمن احساس میکند.
چه باید کرد؟
▫️انتخاب آگاهانه خبر و پرهیز از دانلود هر بسته صوتی یا تصویری
▫️مدیریت زمان حضور در فضای مجازی
▫️توجه به فعالیت های هدفمند در دنیای واقعی (بویژه : فعالیتهای ورزشی، هنری و اجتماعی)
بشدت مراقب اعتیاد خبری باشید.
حواسمان به عنوان سازی ها باشد
دوشنبه 01/07/25
«عنوان سازی» یکی از مهمترین و در عین حال موثرترین روش های رسانه ای برای تاثیر مشخص بر مخاطب است. با این روش رسانه می تواند به صورت هدفمند مفهوم موردنظر خود را در ذهن مخاطب ایجاد و ضمن تکرار، آن را در ذهن نهادینه سازد.
آنچه در این روش رخ می دهد هدف گیری ضمیرناخودآگاه مخاطب است. در عنوان سازی، رسانه با استفاده از کلماتی با مفاهیم نزدیک بهم اما متفاوت در معنا، وارد عمل می شود و مخاطب بدون در نظر گرفتن بار معنایی متفاوت واژه ها، تحت تاثیر آنها قرار می گیرد. در اختتامیه جشنواره فیلم فجر ابراهیم حاتمی کیا اشاره ای به این روش رسانه ای داشت و القای عناوینی مثل ارگان و … برای یک فیلم را استفاده از همین روش رسانه ای برای اثرگذاری بر ذهن مخاطب خواند.
به کلمات زیر دقت کنید و ببینید که به ظاهر همه آنها یک معنا دارند درحالی که در واقع بار معنایی و روانی هر کدام از کلمات با دیگری تفاوت دارد. همین عنوان سازی باعث می شود ما فردی را شهید اما بی بی سی کشته بخواند. همین روش باعث می شود ما برخی را منتقد اما رسانه هایی آنها را معترض بنامند. در ظاهر برای مخاطب هر دو اینها یکی است اما در عمل با یکدیگر فرق دارند.
✳️رزمنده ـ جنگجو ـ مبارز
✳️دولت ـ نظام ـ رژیم ـحکومت ــ حاکمیت
✳️واکنش ـ تلافي ـ دفاع
✳️عدم احراز صلاحیت ـ رد صلاحيت
✳️سانسورـ تحريف
✳️معترض ـ آشوبگر
✳️فرار ـ عقب نشيني
✳️اعتصاب ـ تحصن ـ تجمع ـ راهپیمایی ـ تظاهرات
✳️هلاکت ـ مرگ ـ وفات ـ شهادت
و……
واژه ها در اخبار، بی دلیل انتخاب نمی شوند. هر واژه بر روی مخاطب اثر خاص خود را دارد. حواسمان به واژه ها باشد.
آداب حضور در شبکه های اجتماعی
دوشنبه 01/07/25
همه ما روزانه بارها به گوشیمان سرک میکشیم و به جای زنگ زدن و پیامک فرستادن، از پیامرسانها استفاده میکنیم اما گاهی نکات بسیار سادهای را رعایت نمیکنیم و اسباب رنجش خودمان و دیگران فراهم میآید.
در این مورد صدها نکته میشود نوشت اما عجالتاً این ده نکته پایه را مرور کنیم :
1️- اگر کسی یک بار خیلی زود پیام ما را دید و جواب داد به این معنی نیست که همیشه بیکار است و روی گوشی خوابیده و از این به بعد موظف است خیلی زود جواب بدهد و اگر دیر جواب بدهد به ما بیاحترامی کرده است.
2️- ما از حال روحی کسی که آنطرف خط است خبر نداریم، وقتی پیام میدهیم نمیدانیم او در چه شرایطی است، انتظار نداشته باشیم آدمها همیشه شاد و خوشمشرب باشند. خود ما مگر همیشه حوصله دیگران را داریم؟
3️- اگر پیام صوتی کاری میدهیم کوتاه و گویا باشد. کمتر کسی حوصله گوش دادن به یک پیام چند دقیقهای دارد برای همین روی دور تند میگذارد و «لحن» که بخش بزرگی از پیام را تشکیل میدهد از بین میرود.-
4️- از ارسال پیامهای کیلویی، صبح و ظهر و شب به خیرهای کلیشهای با دسته گل و ایموجی خودداری کنیم. اگر کسی برایمان مهم است چند کلمه تایپ کنیم یا پیام صوتی بفرستیم.
5️- اگر به تازگی از کسی شماره گرفتهایم دلیل نمیشود که انتظار داشته باشیم در تمام پیامرسانها تمام پیامهای فورواردی ما را ببیند و بخواند و واکنش نشان دهد. ارسال بیش از حد پیام لزوماً دوستیها را عمیق نمیکند.
6️- از فوروارد اخبار و عکس و کلیپ برای دیگران خودداری کنیم. الان تقریباً همه به اخبار دسترسی دارند مگر اینکه مورد خاص و ویژهای باشد که طرف مقابل حتماً باید ببیند.
7️- اگر پیام را تایپ میکنیم و متن طولانی است، از شمارهگذاری، ایموجی و سایر ابزارها استفاده کنیم تا ملالآور نباشد. پلکان بلند هر ساختمانی حتماً چند پاگرد برای چاق کردن نفس دارد.
8️- حواسمان باشد که پیامهای ما به ویژه آنها که کاری هستند ممکن است توسط طرف مقابل برای نفر سومی ارسال شود. حتی در پیام دادن دوستانه وقتی پشت سر نفر دیگری حرف میزنیم این یک سند است و ممکن است دست آن نفر برسد. حتی اگر تیک سوم وجود ندارد، همیشه فکر کنیم که نفر سومی ممکن است پیام ما را ببیند.
9️- هر کدام از ما روزانه دهها و صدها پیام دریافت میکنیم. پیامرسانها جوری طراحی شدهاند که وقتی پیام کسی را دریافت میکنیم و نمیبینیم ممکن است زیر پیامهای تازه قرار بگیرد و به اعماق برود و از جلوی چشم دور شود.
گاهی این اتفاق برای خودمان هم میافتد به همین دلیل اگر کسی پیام ما را نمیبیند دلیلش این نیست که در «اولویت» او قرار نداریم و دوستمان ندارد و برایش مهم نیستیم و …. گاهی اتفاق است. پیش میآید.
10- لحن پیام را رعایت کنیم. «صبحت به خیر خوبی؟ چطوری؟» با «صبحتان به خیر حال شما خوب است؟» در معنی یکی است اما در لحن بسیار تفاوت دارد. اولی نشانه دوستی و صمیمیت است و دومی رسمی بودن.
بسیاری اوقات همین واژههای ساده باعث اختلافات عمیق خانوادگی و سوءتفاهمهای بسیار شده است.