موسسه رسانه شو
اعتیاد به اینترنت
پنجشنبه 02/04/01
اعتیاد به اینترنت مسائل مختلفی را شامل میشود که از جمله موارد رایج برای جذب افراد به سوی اعتیاد و غرق شدن در فضای مجازی، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
_ فرار از واقعیتها و مشکلات زندگی : کسی بدون مشکل زندگی نمیکند، اما خیلیها برای فرار از مشکلات معیشتی که در زندگی دارند به اینترنت و فضای مجازی پناه میبرند.
_ خجالتی بودن : ارتباط برقرار کردن با افراد دیگر از طریق شبکههای اجتماعی به افراد قابلیت ناشناس ماندن میدهد. این ویژگی برای افراد خجالتی شرایطی بهوجود میآورد که راحتتر بتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند.
_ هویت جعلی : بیشتر افراد در فضای مجازی بخشی از شخصیتشان که امکان بروز آن را در دنیای واقعی نداشتهاند، میسازند.
_ حس هیجان : لایک شدن عکسها و ویدئوها میتواند برای افراد حس هیجان و سرزندگی با خود به همراه داشته باشد.
_ ارتقای سطح دسترسی مردم به اینترنت : هر شخص در هر مکانی که هست، به موبایل و اینترنت دسترسی دارد؛ بنابراین از آن استفاده میکند که ممکن است بیش از اندازه هم باشد.
_ ساختن زندگی دوم : فضای مجازی این امکان را ایجاد میکند که فرد زندگی متفاوتی برای خودش بسازد، یک زندگی که تمام آرزوهایش در آن برآورده شده است.
_ سرگرم شدن : وجود هر محتوایی به میزان بی نهایت در شبکههای اجتماعی هر شخصی را سرگرم میکند.
_ بیکار بودن : زمانی که درگیری کاری و ذهنی برای افراد نباشد، شبکههای اجتماعی تمام حواس آنها را درگیرمیکند.
_ فشار کاری : گاهی فشار بیش از اندازه کاری باعث میشود فرد خودش را با فضای مجازی سرگرم کند تا حجم فشارها را نادیده بگیرد.
شناخت عوامل جذب بیش از حد اینترنت، می تواند ما را در کنترل و استفاده مناسب از این فضا کمک کند.
رها کردن فضای مجازی؛ تهدیدی بزرگ با آسیبهای فراوان
پنجشنبه 02/04/01
نگاهی به سابقه رسانه در سالهای پیش از انقلاب نشان میدهد وضعیت در این عرصه بسیار بحرانی و دارای ضعفهای فراوان بوده است .فعال فرهنگی و مدیر سابق فرهنگسرای اندیشه در یادداشتی، به آسیبهای رها بودن فضای مجازی و تهدیداتی که به همراه دارد، پرداخته است.
مشروح متن این یادداشت را در ادامه میخوانیم.
در یکی دو دهه سال اخیر و با همهگیری اینترنت در دنیا و ایران، فضای مجازی تبدیل به بخشی بسیار مهم از زندگی مردم دنیا شده است، به طوری که هر فرد روزانه بخش مهمی از دقایقش را به این حوزه اختصاص داده، در آن کنشگری کرده و به بیان عقاید و نظرات خود میپردازد.
اگر بخواهیم در مفهومی عامتر به این موضوع نگاه کنیم باید به مقوله رسانه اشاره کنیم، شاید بتوان گفت که رسانه تبدیل به یکی از چندین کلیدواژه مهم در دنیای امروز تبدیل شده و نمیتوان از نقش و اثرگذاری آن بر زندگی روزانه افراد به ویژه فرهنگ مردم غافل شد. رسانهها در اشکال مختلف آن، زندگی همه ما را تحت تأثیر قرار داده و باعث تغییر در سبک زندگی مردم جهان و ایران شده است.
سابقه رسانه قبل از انقلاب
نگاهی به سابقه رسانه در سالهای قبل از انقلاب نشان میدهد که وضعیت در این عرصه بسیار بحرانی و دارای ضعفهای فراوان بوده است؛ امام خمینی (ره) در یکی از سخنرانیهای مهم خود درباره وضعیت رسانه در پیش از انقلاب اسلامی میفرمایند: «مجلهها با مقالهها و عکسهای افتضاحبار و اسفانگیز و روزنامهها با مسابقات در مقالات ضدفرهنگی خویش و ضداسلامی با افتخار، مردم، بویژه طبقۀ جوان مؤثر را به سوی غرب یا شرق هدایت میکردند. (صحیفه امام خمینی (ره)، ج ۲۱، ص ۴۳۵)»
مروری بر این بیانات به خوبی نشان میدهد که وضعیت رسانهها در قبل از انقلاب چگونه بوده و کارکرد اصلی آنکه مروج اندیشه طاغوتی غربی بوده، ضربهزننده اصلی به روح دین و خانواده ایرانی به شمار میرفته است. اما باید پرسید که وضعیت امروز چگونه است ؟ اکنون که رسانههای مجازی به عنوان پدیدهای نوظهور همهجا را فرا گرفته است و در اختیار همه قرار دارد، باید این سوال را پرسید که وضعیت فضای مجازی در دنیای امروز چیست؟ آیا آنها در مسیر درست حرکت میکنند؟
متأسفانه امروزه شاهدیم که به دلیل روشنفکربازی و نفوذ گفتمانهای التقاطی در بخشهای مختلف، فضای مجازی یله و رهایی به وجود آمده که هزاران برابر بدتر از آن مجلات، مقالات و عکسهایی است که امام خمینی بدان اشاره میکردند. همین موضوع تهدید، آسیب و تخریب بزرگی را برای جامعه ما به همراه داشته است که اثرات و نتایج آن را به وضوح میتوان دید.
بدون شک در عصر فعلی نمیتوان بر کارکردهای مثبت و اثرگذار فضای مجازی چشم پوشید و نمیتوان با کلیات آن مخالفت کرد، چرا که یکی از مقتضیات مهم دنیای امروز است، اما باید این سوال را پرسید که آیا فضای مجازی در شرایط فعلی آنکه رها شده است، کارکرد درست و خوبی دارد؟
متأسفانه این فضا و قتلگاه در غفلت و انفعال دستاندرکاران امور فرهنگی و اجتماعی سیاستزده همچنان با تأثیر بر ذهن و رفتار افراد بیپناه جامعه، از ما قربانی میگیرد و سرباز برای غرب تربیت میکند! از این نظر میتوان گفت که رسیدگی به فضای مجازی نیازمندی نگاهی موشکافانهتر است که قبل از آنکه کار از کار بگذرد، باید توسط متولیان امر مورد نظر قرار گیرد.
شاید بتوان گفت تا زمانی که این در عرصه آرایش جنگی گرفته نشود و اصلاح و بازسازی انقلابی صورت نپذیرد و روند پیشروی فرهنگ غیرخودی به درون جامعه نیز ادامه یابد، دچار ضعف جدی در این عرصه هستیم. مطمئناً نمیتوان با کارهای نمایشی و لفظی فضای مجازی را اصلاح کرد و باید سراغ کارهای عمیقتر رفت.
از سویی دیگر نقش بیبدیل فضای مجازی در اشاعه فرهنگ ناب ایرانی اسلامی باید مورد توجه قرار گیرد تا زمین بازی به نفع ما برگردد. بدون شک هر نوع بیتوجهی به این موضوع و استمرار آن از سوی متولیان ناکارآمد فرهنگی نتایج ناگواری را به همراه خواهد داشت.
چرا غرب هری پاتر را رها نمیکند؟!
چهارشنبه 02/03/31
به بهانهٔ تصمیم ساخت سریال هری پاتر
مجموعهٔ هری پاتر دربرگیرندهٔ جنگ آخرین یا همان آرماگدون است که در قسمت ششم یعنی «هری پاتر و شاهزادهٔ دورگه» از آن بهطور مستقیم سخن رفت. در بخش آخر کتاب ششم، وقتی همهٔ یاران دامبلدور، گرد جسد او جمع شدهاند، هری به یاد نخستین سفر کابوسوارش به این جنگل افتاده و اولین ملاقاتش با ولدمورت را بهخاطر میآورد و همچنین جملهای از دامبلدور که گفت: «جنگ نهایی نیک و بد، آرماگدون بزرگ چندان دیر نیست».
برای اولینبار در همین قسمت ششم بود که بهطور علنی هری پاتر بهعنوان منجی موعود نامیده شد! از آن قسمت به بعد بود که دیگر روشن شد هری پاتر مانند کاراکتر منجی در سایر فیلمهای مشابه آخرالزمانی ، تنها کسی است که همه در انتظار نبردش با نیروی تاریکی و نجات جهان از وجود آن بهسر بردهاند، که این موضوع در خود فیلم هم بهروشنی مورد اشاره قرار گرفت.
مثلاً در صحنهای از فیلم «هری پاتر و شاهزاده دورگه» که هری در رستورانی مشغول خواندن روزنامه بود، در همان روزنامه موضوع منجی بودن هری کاملاً بیان شد و پیشخدمت رستوران نیز از این بابت نسبت به هری ابراز ارادت کرد!
جنگ آرماگدون ، سرانجام در بخش دوم از فیلم «هری پاتر و یادگاران مرگ» رؤیت شد. نکتهٔ قابل توجه اینکه سازندگان فیلم دقیقاً براساس باورهای اوانجلیستی (صهیونیسم مسیحی) در بخش اول از یادگاران مرگ، ولدمورت و ارتش تاریکی را بر هاگوارتز و دنیای جادوگران حاکم ساختند.
این همان مرحلهٔ نخست جنگ آخرالزمان است که بنا بر تبلیغات مسیحیان صهیونیست، سپاه شرّ یا دجال یا همان آنتیکرایست (ضدمسیح) ابتدا بر اورشلیم (بیتالمقدس) حاکم شده و سپاه مسیح یا مسیحیان نو تولد یافته بر اثر پدیدهٔ Rapture به آسمان نزد مسیح میروند و بعد از مدتی همراه مسیح بازگشته و طیّ مرحلهٔ آخر جنگ آرماگدون، ضدمسیح و ارتش تاریکی را شکست داده و حکومت هزارسالهٔ خود را در جهان برقرار میسازند.
همچنانکه در بخش دوم فیلم «هری پاتر و یادگاران مرگ» نیز شاهد بودیم، پس از مدتی که ولدمورت حاکم بر دنیای جادوگری است، هری پاتر با طلسم یادگاران مرگ، همچون مسیح مجدداً از دنیایی دیگر بازگشته و همراه همهٔ دانشآموزان و استادان هاگوارتز در جنگی سهمگین با سپاه شرّ، درگیر شده و آن را شکست داد.
معضلات شبکههای اجتماعی را چطور برطرف کنيم؟
چهارشنبه 02/03/31
نیکلاس کار، تحلیلگر سرشناس فناوری، که در ایران بیشتر با کتاب کمعمقها : اینترنت با مغز ما چه میکند؟ شناخته میشود، در یادداشتی مینویسد: در اواسط دهۀ هفتاد تحولات جدیدی در عرصۀ رسانه صورت گرفت. نوآوریهایی جدید (از تلویزیونی کابلی تا مخابرات سیار و، بعد، کامپیوتر شخصی و درنهایت اینترنت و شبکههای اجتماعی) تمام پیشفرضهای پیشین دربارۀ ارتباطات الکترونیکی را وارونه کرد.
دیجیتالیسازی این امکان را فراهم آورد تا انواع و اقسام اطلاعات از طریق شبکهای مشترک انتقال یابند و بدینترتیب مرز میان ارتباطات شخصی و عمومی تار شد. گوشی موبایل میتواند در آنِ واحد صندوق پستی، تلفن، رادیو و تلویزیون باشد. در شبکههای اجتماعیای همچون فیسبوک، گفتوگوها حسوحال پخش همگانی دارند و پخشهای همگانی حسوحال گفتوگو.
کار میگوید یک قرن پس از اختراع و آغاز همگانیشدن رسانهها: آشوب دوباره بازگشته است، اما این بار تبعاتش بیشازپیش موجب بیثباتی میشود. چند شرکت بزرگ، که دستشان باز است تا قواعدی به میل خود معین کنند، کنترل ارتباطات عمومی و خصوصی را در دست دارند.
گفتوگوها و مکاتبات، دیگر، محرمانه که به شمار نمیآیند هیچ، بازاریابان آنها را زیر و رو میکنند تا اطلاعات شخصی حساسی را ازشان استخراج کنند. پروپاگاندا و دروغ و تهمت به خورد تودههای مردم داده میشود و معمولاً ردیابی منبع اطلاعات هم غیرممکن است. شبکههای اجتماعی، بهجای آگاهیبخشی به عموم مردم، باعث ترویج دودستگی، افراط و، در اکثر موارد، نادانی شدهاند.
با همۀ اینها نیکلاس کار از دستۀ «فناوری هراسان» نیست. از نظر او آنچه امروزه با آن مواجهیم چالشی اجتماعی است، نه فناورانه. کار معتقد است تاریخ سالهای نخست رسانههای جمعی، درعینحال که مشخص میکند چطور به این ورطه افتادیم، راه خروجی را نیز به ما نشان میدهد.
از کتمان موشک فرا صوت ایرانی تا ادعای مشارکت غربیها در تولید آن!
چهارشنبه 02/03/31
فضاسازی رسانهای غرب علیه موشک فتاح از نفی اصل ماجرا شروع شد و در نهایت به ادعای مشارکت دانشگاههای غربی در طراحی و ساخت آن انجامید.
رفتارشناسی رسانههای غربی در این خصوص از الگویی چند وجهی حکایت دارد:
آنها در ابتدا با تحلیلهایی به ظاهر کارشناسانه به انکار و تردیدافکنی درباره توان موشکی ایران پرداخته و سعی کردند مخاطب را نسبت به تولید موشک فرا صوت توسط ایران دچار تردید کنند.
به عنوان نمونه بیبیسی اینگونه گزارش داد: «رسانههای حکومتی ایران و مسئولان سپاه مدعی شدهاند این موشک که فتاح نام گرفته، میتواند از همه سامانههای سپر موشکی عبور کند، اما برای این مدعای خود مدرکی ارائه نکردند.»
مقایسه بودجههای نظامی ایران با دیگر کشورها بُعد دیگر این تردیدافکنی را تشکیل میداد بهگونهای که این رسانهها بر آن شدند تا پایین بودن بودجه نظامی ایران و هزینهبَر بودن تولید این مدل موشکها را نشانه غلو آمیز بودن ساخت موشک فرا صوت توسط ایران عنوان نمایند.
رادیو فردا در این خصوص گزارش داد: «بنا بر آمار موجود از جمله موسسه سیپری، بودجه سالانه دفاعی و نظامی آمریکا بیش از ۸۰۰ میلیارد دلار، اما بودجه سالانه جمهوری اسلامی برای امور نظامی کمتر از هفت میلیارد دلار است. بودجه سالانه عربستان سعودی، رقیب منطقهای ایران، بیش از ۷۰ میلیارد دلار برآورد میشود.»
بعد دیگر این سناریو در مواضع مقامات غربی و صهیونیستی صورت گرفت. «جان کربی» هماهنگکننده ارتباطات راهبردی شورای امنیت ملی آمریکا در حالی مدعی شد؛ در خصوص موشک فرا صوت ایرانی اظهارنظر نخواهد کرد که آمریکاییها برای آنچه اقدامات بیثباتکننده ایران در منطقه خواندند تحریمهایی وضع کردند.
وزیر جنگ رژیم صهیونیستی نیز ساخت موشک فرا صوت ایرانی را لافزنی خواند و گفت: «اسرائیل همیشه پاسخ بهتری برای مقابله دارد.» انگلیسیها نیز با عبارت «فعالیتهای موشکی ایران نقض قوانین بینالمللی است»، به جوسازی حاشیهای در قبال موشک فتاح پرداختند.
این خط رسانهای البته چندان دوام نیاورد و با آشکار شدن ابعاد تواناییها و ظرفیتهای فتاح، غرب از کتمان حقیقت، اهمیتزدایی، تحقیر و ابهامآفرینی عبور کرد سعی کرد ایرانی بودن این پروژه را زیر سوال ببرد و توان بومی ایران در ساخت موشک فرا صوت را به چالش بکشد تا علاوه بر امیدزدایی از ایرانیان در دستیابی به موفقیتهای بومی و داخلی، از الگو شدن ایران برای جهانیان جلوگیری کند.
روزنامه تلگراف در گزارشی در ۱۸ خرداد به نقل از نمایندگان پارلمان بریتانیا ادعای همکاری ۱۱ دانشگاه این کشور با جمهوری اسلامی در ساخت جتهای جنگی و پهپادهای انتحاری را مطرح کرد. در این گزارش که در ابعاد گستردهای از سوی سایر رسانههای غربی از جمله فارسیزبانان معاند منتشر شد، نام دانشگاههایی چون کمبریج، امپریالکالج، گلاسکو و نورثامبریا آمده است.
این رسانهها مدعی شدند بالاترین سهم و سطح همکاری ظاهرا متعلق به دانشگاه کرنفیلد بوده که در علوم مهندسی و فناوری هوافضا تخصص دارد و با نیروی هوایی بریتانیا نیز همکاری تنگاتنگی دارد.
رسانههای غربی بدون اشاره به مواضع مقامات انگلیسی که رونمایی از فتاح را محکوم و نقض قوانین جهانی عنوان کرده بودند، مدعی شدند که این پروژه با تامین مالی ایران و با هدایت کارشناسان بریتانیایی انجام شده است!
آنها همچنین مدعی شدند که با وجود اعمال این تحریمها و هشدار مقامات اروپایی درباره همکاری با جمهوری اسلامی در این زمینه، تحقیقات نشان داده که محققان بریتانیا دست کم در ۱۶ پروژه مشترک به ایران کمک کردهاند تا فناوری پیشرفتهای را توسعه دهد که میتواند در برنامه هواپیماهای بدون سرنشین و جتهای جنگنده استفاده شود…
اوج تناقض این ادعاها آنجاست که به اذعان غربیها بهویژه انگلیس و آمریکا دیگر جایی برای تحریمهای بیشتر ایران باقی نمانده و کوچکترین همکاری در حوزه نظامی و هستهای و حتی کوچکترین مراوده اقتصادی با ایران را زیر ذرهبین دارند و هیچ شرکت و ساختاری توان عبور از آنها را ندارد.
فضاسازی رسانهای غرب علیه موشک فتاح که از نفی اصل ماجرا شروع شد و در نهایت به ادعای مشارکت دانشگاههای غربی در طراحی و ساخت آن انجامید، یادآور رفتارهای آنها در قبال پهپادهای ایرانی است که زمانی آن را فتوشاپ و ماکت خوانده و بعد مدعی کارآمدی و نقش آنها در جنگ اوکراین شدند و در نهایت نیز ادعا کردند که قطعات و سیستمهای راداری آن از کشورهای غربی تهیه شده است!!
در دنیای دیجیتال چه کسی با سواد است؟!
چهارشنبه 02/03/31
اگر بخواهیم بدانیم در عصر دیجیتال جزو با سوادان محسوب می شویم یا خیر، ابتدا باید تعریف کوتاهی از سواد داشته باشیم :
سواد در مختصرترین تعریف توانائی خواندن و نوشتن است و لذا هر کس که در هر سطحی، قادر به خواندن و نوشتن متنی باشد می توان او را در سطحی از با سوادی ارزیابی و قرار داد. اما در عصر اطلاعات و رسانه، این تعریف از سواد هرچند لازم ولی کافی نیست؛ در دنیای دیجیتال امروز سواد در مفهومی جدید و نیازمند به ارائه ی تعریف گستردهتری در بعد رسانه ای است که بسیار فراتر از توانایی خواندن و نوشتن و مبتنی بر قابلیت ها و مهارت های دیگری است.
سواد رسانهای علاوه بر توانایی معمول در سواد سنتی، توانایی تحلیل و ارزشیابی پیامها و قدرت تولید و انتقال اطلاعات به دیگران در قالبهای مختلف و با ابزار گوناگون را در انسان پدید میآورد. اینگونه از سواد؛ با توانمند کردن انسان بر درک نحوهی کار رسانهها و نحوهی معنیسازی آنها، ماهیت و اهداف تولید پیام رسانهها و تأثیرات و تکنیکهای رسانههای گوناگون، او را از مصرفکنندگی صرف خارج کرده و در برابر اثرات رسانهها مقاوم میسازد.
سواد رسانهای در کنار آموختن خواندن ظاهر پیامهای رسانهای از رسانههای مختلف، میکوشد خواندن سطرهای نانوشتۀ رسانههای نوشتاری، تماشای پلانهای به نمایش درنیامده و یا شنیدن صداهای پخشنشده از رسانههای الکترونیک را به مخاطبان بیاموزد.
در واقع، سواد رسانه ای بر خلاف تصور عوام، مقابله با رسانه ها نبوده و بلکه مدیریت محتوا و توانایی شناسایی سودمند ترین پیام ها و مناسب ترین آنهاست. بدین منظور کاربر و استفاده کننده از رسانه باید فعالانه در میان خیل ابزارهای رسانه ای و شبکه ها دست به گزینش رسانه ی مطلوب و انتخاب بهترین پیام بزند و لذا لازم است قبل از مراجعه به رسانه ای از ماهیت و کارکرد آن رسانه آگاهی گافی داشته باشد.
کاربران همواره باید به عنوان کنشگری فعال، مهارت و توانایی های دیگری همچون ماهیت و کارکرد رسانه، انگیزه سنجی صاحبان رسانه، تحلیل روابط علی و معلولی در پیام و گزارش های دریافتی و توانایی تشخیص و شناسایی تحریف ها،کلیشه سازی ها، تفکیک و تحلیل تبلیغات و نقد هر یک را بخوبی کسب کنند و همواره با درک شناخت نیاز خود از خود سوال کنند که: از میان انبوه رسانه ها و شبکه های خبری و اطلاعاتی و نیز انبوه محتواهای تولید شده، کدامیک را برگزینند تا بیشترین منفعت و سودآوری را در راستای پاسخگویی به نیازشان، برای آنها رقم زند.
حال با این تعاریف در عصر دیجیتال کدام یک از ما حقیقتاً با سوادیم؟!