موسسه رسانه شو
موضوع: "اخبار"

گوگل آینده را به شما میفروشد؛ با اطلاعاتی که از خودتان کسب کرده است!
دوشنبه 01/08/30
🔸به گزارش NBCnews، دوهفته پیش مدیر #گوگل روی صحنه آمد تا محصولات جدید شرکتش را بر پایه پیشرفتهترین فنآوریها معرفی کند؛ مثل دستیاری که میتواند خودکار برایتان با تلفن وقت ملاقات بگیرد یا ابزاری که کمک میکند تا جملهتان را به هنگام نوشتن ایمیل کامل کنید. همه اینها ثمره یک چیز هستند: اطلاعات عظیمی که گوگل هر روز از میلیاردها نفر جمع میکند.
🔸گوگل ۷ سرویس عمده دارد (نظیر یوتیوب، گوگل مپ یا گوگل درایو) که هر کدام هر ماه دستکم به اطلاعات شخصی ۱ میلیارد کاربر دسترسی دارند.
سرویس جستجوی گوگل همینطور به طور پیوسته در حال جمع کردن میلیاردها گیگابایت اطلاعات شخصی کاربران است که در قبال عرضه مجانی خدمات انجام میشود.
👈 بخشی از این اطلاعات صرف تبلیغات هدفمند میشود و درآمد ۳۱ میلیارد دلاری گوگل، فقط در سه ماه نخست سال جاری، از همین راه به دست آمده است

جنگ نرم چیست؟
یکشنبه 01/08/29
امروزه با توجه به وسعت دنیای ارتباطات و فن آوری های اطلاعاتی و گسترش رسانه های اینترنتی و مجازی ، تهاجم کشورهای استکباری از حالت جنگ نظامی و سخت (Hard war ) خارج و به جنگ نرم(soft war ) تغییر ماهیت داده است.
جنگ نرم به هر گونه اقدام روانی و تبلیغاتی گفته می شود که هدف آن جامعه یا گروه است و عمده تفاوت آن با جنگ سخت (نظامی ) ، عدم درگیری و استفاده از سلاح های نظامی می باشد زیرا در جنگ نرم از سلاح های تبلیغاتی ، اعتقادی استفاده می شود؛ به تعبیر دیگر جنگ نرم استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن است، به منظور تاثیر گذاری بر عقاید ، فرهنگ ، سیاست ، احساسات ، تمایلات ، رفتار و مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی می شود است.
جنگ نرم مسئله ی نوینی نبوده و از سبقه ی تاریخی برخوردار می باشد، بدان صورت که در ابتدا چهره ی ساده ای داشته یعنی به صورت شایعه پراکنی،دروغ و اهانت بوده اما با گذشت زمان و تحولات و پیچیدگی های روز افزون اجتماعی، این رویکرد نیز پیشرفت نموده و از پیچیدگی، ظرافت و تاثیر گذاری بیشتری برخوردار گشته است، حال این تفکر که حمله رسانه های مخالف به جبهه ی جمهوری اسلامی ایران در جنگ نرم از سال 1388 ( پس از انتخابات ریاست جمهوری ) آغاز شده است تفکری کاملاً خام و عبث است.
جنگ نرم به هر گونه اقدام روانی و تبلیغاتی گفته می شود که هدف آن جامعه یا گروه است و عمده تفاوت آن با جنگ سخت (نظامی ) ، عدم درگیری و استفاده از سلاح های نظامی می باشد زیرا در جنگ نرم از سلاح های تبلیغاتی ، اعتقادی استفاده می شود
ازآنجایی که دشمن بر اساس تجربه دریافته است که تغییر نظام و افکار عمومی، دیگر به هیچ عنوان با روش هایی از قبیل جنگ نظامی و زور تحقق نمی یابد؛ به طراحی جنگ نرم و اشاعه ی تفکر لیبرال دموکراسی پرداخته و بدان دلیل که این نوع جنگ هنوز هم تا حدودی در میان مردم ناشناخته است، اکثرا به خطرات این جریان واقف نیستند و چون جنگ نرم از ظرافت خاص و مراحل متنوعی برخوردار است، با عوام فریبی و به آهستگی پیش می رود ناخود آگاه به دام آن گرفتار می شوند.
جنگ نرم به دلیل پیچیدگی و اتكاء به قدرت نرم از ویژگی های متنوعی برخوردار است .جنگ نرم در پی تغییر قالب های ماهوی جامعه و ساختار سیاسی آن است.آرام ، تدریجی و زیرسطحی است.
جنگ نرم را در شش سطح میتوان بررسی کرد
ویژگی های جنگ نرم :
۱ - پیچیده بودن
۲ - آرام و بی صدا
۳ - غافلگیر کننده
۴ - پیشرفته
۵ - هنرمندانه
۶ - سازماندهی شده
۷ - سریع و پرشتاب
۸ - دقیق نبودن مرزهای خودی و غیر خودی.
روش های اعمال جنگ :
۱ - فریب مردم
۲ - شایعه پراکنی
۳ - شبهه افکنی در جامعه
۴ - کارشکنی در برنامه ها
۵ - نفوذ (نفوذ در اشخاص- نفوذ در ارکان- نفوذ در برنامه ها و تصمیمات).
۶ - برخی اغتشاشات صنفی
ابزارهای جنگ نرم :
۱ - رسانه؛ به عنوان مهمترین ابزار جنگ نرم شامل : ماهواره، اینترنت، فضای مجازی
۲ - سلبریتی ها از هر قشری (هنرمند، ورزشکار، شاعر، خواننده و…)
اهداف جنگ نرم :
۱ - تغییر باورها و اعتقادات
۲ - تغییر افکار و اندیشه ها
۳ - تغییر رفتار
۴ - تغییر ساختار (هدف غایی)
پیامدهای جنگ نرم :
۱ - سست کردن مقاومت ملی
۲ - از بین بردن وحدت و انسجام
۳ - به هم ریختن آرامش روانی جامعه
۴ - ایجاد دوقطبی های کاذب و عمیق کردن برخی شکاف های سطحی و جزئی موجود
۵ - تقویت گرایشات به خارج از مرزها
۶ - تغییر سبک زندگی از شیوه بومی، سنتی و اسلامی به لوکس گرایی و مصرف زدگی
۷ - تغییر نگاه طهارتی مردم به برداشت صرفا بهداشتی (سگ چون واکسن زده و با شامپوی لوکس شستشو می شود پس نگهداریش در منزل بلا اشکال است!)
۸ - ترویج بی تفاوتی نسبت به محیط اطراف و اطرافیان، چه این اطراف، همسایه یا شهر دیگری باشد یا کشوری دیگر.
و…
راههای مقابله با جنگ نرم :
۱ - تکیه به خداوند و رعایت تقوا و تعبد
۲ - بصیرت افزایی
۳ - نیکوکاری
۴ - تقویت همبستگی
۵ - خدمت به مردم
۶ - شایسته گزینی
۷ - مبارزه با فساد
۸ - صداقت با مردم
۹ - حضور در مراسم
۱۰ - تقویت روحیه ایثار
۱۱ - تقویت امید در جامعه
۱۲ - باور به نقش جوانان
۱۳ - توجه جدی به پرورش کودکان و دانش آموزان
۱۴ - تسهیل ازدواج
۱۵ - توجه به معیشت مردم
۱۶ - اعتقاد به اصل “ما می توانیم”
۱۷ - ساده زیستی و پرهیز از اسراف
۱۸ - مصرف کالای داخلی
۱۹ - تلاش در جهت رفع محرومیت
تاکتیکهای جنگ نرم
۱- برچسب زدن:
بر اساس این تاکتیک، رسانه ها، واژههای مختلف را به صفات مثبت و منفی تبدیل کرده و آنها را به آحاد یا نهادهای مختلف نسبت میدهند.
۲- تلطیف و تنویر:
از تلطیف و تنویر (مرتبط ساختن چیزی با کلمهای پر فضیلت) استفاده میشود تا چیزی را بدون بررسی شواهد بپذیریم و تصدیق کنیم.
۳- انتقال:
انتقال یعنی اینکه اقتدار، حرمت و منزلت امری مورد احترام به چیزی دیگر برای قابل قبولتر کردن آن منتقل شود.
۴. تصدیق:
تصدیق یعنی اینکه شخصی که مورد احترام یا منفور است بگوید فکر، برنامه یا محصول یا شخص معینی خوب یا بد است. تصدیق فنی رایج در تبلیغ، مبارزات سیاسی و انتخاباتی است.
۵- شایعه:
شایعه در فضایی تولید میشود که امکان دسترسی به اخبار و اطلاعات موثق امکان پذیر نباشد.
۶- کلی گویی:
محتوای واقعی بسیاری از مفاهیمی که از سوی رسانههای غربی مصادره و در جامعه منتشر میشود، مورد کنکاش قرار نمیگیرد. تولیدات رسانههای غربی در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی، مملو از مفاهیمی مانند جهانی شدن، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و… است. اینها مفاهیمی هستند که بدون تعریف و توجیه مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمینهای مشخص بکار گرفته میشوند.
۷- دروغ بزرگ:
این تاکتیک قدیمی که هنوز هم مورد استفاده فراوان است، عمدتاً برای مرعوب کردن و فریب ذهن حریف مورد استفاده قرار می گیرد.
۸- پاره حقیقت گویی:
گاهی خبر یا سخنی مطرح میشود که از نظر منبع، محتوای پیام، مجموعهای به هم پیوسته و مرتب است که اگر بخشی از آن نقل و بخشی نقل نشود، جهت و نتیجه پیام منحرف خواهد شد.
۹- انسانیت زدایی و اهریمنسازی:
یکی از موثرترین شیوههای توجیه حمله به دشمن به هنگام جنگ (نرم و یا سخت)، «انسانیتزدایی» است. چه اینکه وقتی حریف از مرتبه انسانی خویش تنزیل یافت و در قامت اهریمنی در ذهن مخاطب ظاهر شد، میتوان اقدامات خشونت آمیز علیه این دیو و اهریمن را توجیه کرد.
۱۰- ارائه پیشگوییهای فاجعه آمیز:
در این تاکتیک با استفاده از آمارهای ساختگی و سایر شیوههای جنگ روانی (از جمله کلیگویی، پاره حقیقتگویی، اهریمن سازی و …) به ارائه پیشگوییهای مصیبتبار میپردازند که بتوانند حساسیت مخاطب را نسبت به آن افزایش داده و بر اساس میل و هدف خویش افکار وی را هدایت نمایند.

عملیات ترور با توسل به رمزگشایی تقابلی و کلیدواژه "کار خودشونه"
یکشنبه 01/08/29
اکانت رژیم کودک کش اسرائیل با وقاحت تمام ، عامل ترور و شهادت کیان پیرفلک را جمهوری اسلامی معرفی میکند. اینکه تروریسم را توجیه کنی و تروریست را تجهیز نمایی و سپس انگشت اتهام بسمت نظام نشانه بگیری، چیزی جز انکار بدیهیات نیست. اما چگونه؟
استوارت هال می گوید فهم پیام رسانه با الگوی رمزگذاری رمزگشایی صورت میگیرد و مخاطب بصورت فعال در جریان انتقال پیام عمل میکند. در این فرایند از نوع رمزگشایی نام می برد؛ رمز مسلط (محوریت فهم حاکمیت)رمز توافقی(فهم مساوی حاکمیت و مردم) رمز تقابلی(فهم متضاد از فهم حاکمیت).
رمزگشایی به دو صورت نخست، وضعیت مطلوب هر نظامی است و نشانه سلامت در ارتباط فرستنده و گیرنده است. اما اگر رمزگشایی بصورت تقابلی باشد، حتی بدیهیات (ترور شاهچراغ و ایذه) هم بصورت معکوس فهم میشود و عبارت “کارخودشونه” در چنین فضایی، صورت فراگیر پیدا میکند.
با این وضعیت رمزگشایی، جریان خبری و ارتباطی دچار اختلال شده و دروغبزرگ هم در جامعه پذیرفته میشود. دیگر نیاز به روایت سازی هم نیست و با انگاره سازی ساده اکانت اسرائیلی هم میشود ذهنیت جامعه را مسموم ساخت. الگوی “تکرار خشن” دشمن را با الگوی “یده واحده” چهارضلعی مردم آگاه، رسانه روای، روشنفکر بصیر و مسئول انقلابی بایستی شکست داد.
وضعیت رسانه ای امروز ما صورت رمزگشایی تقابلی فراگیر ندارد ولی در عصر حادواقعیت و تسلط ناواقعیتها در میدان مین فضای مجازی، از صفرها و عدم ها واقعیتهای مسخ شده و سحرآمیز خلق میشود.

چگونه رباتها و ترولها در شبکههای اجتماعی فریب میدهند؟
یکشنبه 01/08/29
ابتدا رباتها از طریق هوش مصنوعی، رفتار کابران اینترنتی را شبیهسازی میکنند تا انتشار اخبار جعلی طبیعی به نظر برسد. به طور مثال در توئیتر، رباتها تعاملات اجتماعی را تقلید کرده و شبیه اکانتهای واقعی، طبیعی جلوه میکنند و سبب میشوند مردم آنها را کاربر عادی ببینند.
یکی از ترفندهای این رباتها، پرسیدن سوال در توئیت اکانتهای بانفوذ و پرفالور است تا نظرشان را به خود جلب کنند و با تبادل نظر با آنها و سایر کاربران، اعتمادسازی کنند. حتی آنها فراتر از این، با نوشتن مطالبی با موضوعهای پرطرفدار، بحث ایجاد میکنند تا در الگوریتم ترندینگ جایگاهی پیدا کنند.
رباتها حتی میتوانند محبوبیت مصنوعی ایجاد کنند و یک شخص یا جنبش را تاثیرگذار کرده و تقویت کنند. به طور نمونه تاثیرگذاری بر سیاست از جمله انتخابات و یا حتی تاثیرگذاری بر بازارهای مالی. رباتها حتی تلاش میکنند دیگران را ساکت کنند، هرزنامه پخش میکنند و حملات فیشینگی دارند.
تعداد دقیق رباتها مشخص نیست اما تخمین زده میشود بین ۵ تا ۱۵ درصد از حسابهای کاربران شبکههای اجتماعی را تشکیل میدهند و آنقدر واقعی بهنظر میرسند و مردم بهگونهای به آنها واکنش نشان میدهند که گویی کاربران واقعی هستند!
چگونه رباتها به انتشار اخبار جعلی کمک میکنند؟
رباتها، اخبار جعلی را ابتدا با جستوجو و بازیابی اطلاعات غیرمجاز در وب منتشر میکنند؛ سپس به طور مداوم در سایتهای رسانههای اجتماعی پست میکنند و با استفاده از موضوعهای پرطرفدار و هشتگها، بهعنوان استراتژیهای اصلی برای دستیابی به مخاطبان گستردهتر، محتوای غیرقانونی را پخش میکنند که در بسیاری از موارد به انتشار اخبار جعلی کمک میکند.
آنها به «گفتن» یا «توئیت کردن» اخبار جعلی ادامه میدهند و از همان اطلاعات نادرست برای پاسخ دادن به پستهای کاربران واقعی رسانههای اجتماعی یا اظهار نظر در مورد آنها استفاده میکنند و مردم به دلیل احساساتی بودن در انتشار این اخبار جعلی به رباتها کمک میکنند.
بر اساس تحقیقات انجام شده، بیشتر احتمال دارد که مردم اخبار جعلی را به اشتراک بگذارند تا اخبار درست و واقعی! چون مردم در تشخیص اخبار درست مشکل دارند. مردم بر این باورند که توانایی تشخیص خبر واقعی از جعلی را دارند و به خود اعتماد دارند و همین اعتماد فراتر از باور، سبب شده اخبار جعلی در رسانههای اجتماعی بیشتر به اشتراک گذاشته شود؛ بهگونهای که در توئیتر ۷۰ درصد بیشتر از داستانهای واقعی، اخبار جعلی را بازنشر میکنند و این را میتوان به حساب تازگی خبر و عطش مردم گذاشت
رباتها پس از القاء خبر نادرست به جای درست، به گروههای پنهان کوچکی از مردم اجازه میدهند اطلاعاتی را که از دستور کارشان پشتیبانی میکند، در مقیاس بزرگ تبلیغ کنند. رباتها محتوای خود را در نتایج جستوجو، سبد خرید مردم و به بالای فیدهای خبری هدایت میکنند تا آنجایی که میتوانند در انتخابات کشورها هم موثر باشند.
راههای تشخیص رباتها، اکانتهای جعلی و ترولها
شناخت موارد یادشده کمی دشوار است اما بعضی از موارد در آنها مشترک است که میتوان به مواردی از آن اشاره کرد:
۱_ نام حسابهای رباتها، بیشتر شامل رشتهای از اعداد است که به ظاهر تصادفی هستند.
۲_ آنها عموما عکسنمایه ندارند و اگر هم باشد تصویری واضح نیست و یا از مناظر و عکسهای عمومی استفاده میکنند.
۳_ آنها به تازگی به پلتفرم رسانههای اجتماعی ملحق شدهاند که ممکن است فقط برای تبلیغ صفحههای دیگر ایجاد شدهاند.
۴_ به تعداد فالورهایشان توجه کنید که بسیاری از اکانتها را دنبال میکنند و دنبالکننده زیادی ندارند.
۵_ حجم زیاد پست در یک بازه زمانی کوتاه و فعالیت شدید از یک کاربر، پرچم قرمزی است برای اعلام رباتیک بودن اکانت.
۶_ آنها علاقهای برای تولید محتوا در مورد مسائل مهم و اصلی ندارند بلکه حرکاتشان محدود به بازنشر و اشتراک و کمک به ترندیگ میشود.
۷_ مطالبشان بیمحتوا و سبک نوشتاری آنها غیرطبیعی است و اگر منبعی از آنها خواسته شود هرگز آمار و دادهای ارائه نمیدهند و یا در نهایت سایتی را معرفی میکنند که جعلی است.
۸_ بهطور متناوب از هشتگهای داغ استفاده میکنند تا به ترند شدن موضوع کمک کنند اما از هشتگهای نامربوط با محتوا میتوان به ربات بودن آنها شک کرد.
نام حسابهای رباتها، بیشتر شامل رشتهای از اعداد است که به ظاهر تصادفی هستندبا وجود این موارد، نمیتوان با یکی دو مورد رفتار اکانتی را مورد قضاوت قرار داد و باید با دقت، محتوای مفید و مضر را تفکیک کرد زیرا رباتها بسیار هوشمند عمل کرده و میتوانند بهشدت گمراهکننده باشند.
برای دفاع و محافظت خود در برابر تبلیغات و هرزنامههای ارسال شده توسط ترولها و رباتهای مخرب، میتوانیم پیشزمینه هر موضوع را با دقت بررسی کنیم و با استفاده از دادههای بزرگ و یادگیری، رباتها را از کاربران واقعی تشخیص دهیم. هرچند تمایز قائل شدن بین ترولینگ و ربات با کسی که واقعا میخواهد در مورد موضوعی بحث کند سخت است اما میتوان با کسب تجربه و مقایسه، آنها را تشخیص داد.
رباتها و ترولها خیلی زود از موضوع خارج میشوند و بارها پست میگذراند تا زمانی که پاسخی را که میخواستند برانگیزند. آنها از میمها، گیفها و تصاویر برای پاسخ دادن به دیگران استفاده میکنند. از دیگر راههای تشخیص رباتها نادیده گرفتن شواهد و حقایق است که اگر با دیدگاهشان متناقض باشد، تائید نمیکنند. بیشتر ترولها و گاهی رباتها از لحن تحقیرآمیز یا تقابلی استفاده و طرف مقابل را تحریک میکنند.
کاربران واقعی چگونه باید با این رباتها و ترولها برخورد کنند؟
از بهترین راهحلها، نادیدهگرفتن و در واقع بیمحلی به آنهاست. آنها با «توجه و پاسخهای احساسی» روحیه میگیرند و کاربران واقعی را برای تحریک بیشتر به سمت بحث و کنش سوق میدهند. آنها را میتوانید مسدود(بلاک) کنید. اگر ترول یا رباتی شما را اذیت میکند مسدودش کنید تا دیگر نبینید .

باسواد به چه کسی گفته میشود؟
شنبه 01/08/28
شاید برایتان جالب باشد که بدانید مفهوم سواد در قرن گذشته، تغییرات بسیاری کرده است و چهارمین تعریف سواد هم توسط یونسکو به صورت رسمی اعلام میشود. به طور خلاصه و طبق این تعریف، باسواد کسی است که بتواند از خواندهها و دانستههای خود تغییری در زندگی خود ایجاد کند.
با تعریف جدیدی که یونسکو ارائه داده باسوادی، توانایی تغییر (Change) است و باسواد کسی است که بتواند با آموختههایش، تغییری در زندگی خود ایجاد کند.در ادامه و بعد از مروری کوتاه بر تعاریف سواد از ابتدا تا امروز، نکاتی درباره ایجاد تغییر در زندگی بر اساس دانستهها و راهکارهای دستیابی به این مهم، مطرح خواهیم کرد.
اولین تعریف سواد (توانایی خواندن و نوشتن)
اولین تعریفی که از سواد در اوایل قرن بیستم ارائه شد، صرفا به توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری معطوف بود. طبق این تعریف، فردی باسواد محسوب میشد که توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری خود را داشته باشد.
دومین تعریف سواد (اضافهشدن یادگرفتن رایانه و یک زبان خارجی)
در اواخر قرن بیستم، سازمان ملل تعریف دومی از سواد را ارائه کرد. در این تعریف جدید، علاوه بر توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری، توانایی استفاده از رایانه و دانستن یک زبان خارجی هم اضافه شد. بدینترتیب به افرادی که توان خواندن و نوشتن، استفاده از رایانه و صحبت و درک مطلب به یک زبان خارجی را داشتند، باسواد گفته شد. قاعدتا طبق این تعریف بسیاری از دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاهی کشور ما بیسواد محسوب میشوند چون دانش زبان خارجی بیشتر افراد کم است.
سومین تعریف سواد ( اضافهشدن ۱۲ نوع سواد )
سازمان ملل در دهه دوم قرن ۲۱، باز هم در مفهوم سواد تغییر ایجاد کرد. در این تعریف سوم کلا ماهیت سواد تغییر یافت. مهارتهایی اعلام شد که داشتن این تواناییها و مهارتها مصداق باسوادبودن قرار گرفت. بدین ترتیب شخصی که در یک رشته دانشگاهی موفق به دریافت مدرک دکترا میشود، حدود ۵ درصد با سواد است. این مهارتها عبارتاند از:
🔸۱- سواد عاطفی: توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده و دوستان.
🔸۲- سواد ارتباطی: توانایی برقراری ارتباط مناسب با دیگران و دانستن آداب اجتماعی.
🔸۳- سواد مالی: توانایی مدیریت مالی خانواده، دانستن روشهای پسانداز و توازن دخل و خرج.
🔸۴- سواد رسانهای: این که فرد بداند کدام رسانه معتبر و کدام نامعتبر است.
🔸۵- سواد تربیتی: توانایی تربیت فرزندان به نحو شایسته.
🔸۶- سواد رایانهای: دانستن مهارتهای راهبری رایانه
🔸۷- سواد سلامتی: دانستن اطلاعات مهم درباره تغذیه سالم و کنترل بیماریها و داشتن یک برنامه فعالیت بدنی منظم در زندگی
🔸۸- سواد نژادی و قومی: شناخت نژادها و قومیتها بر اساس احترام و تبعیض نگذاشتن.
🔸۹- سواد بوم شناختی: دانستن راههای حفاظت از محیط زیست.
🔸۱۰- سواد تحلیلی: توانایی شناخت، ارزیابی و تحلیل نظریههای مختلف و ایجاد استدلالهای منطقی بدون تعصب و پیش فرض.
🔸۱۱- سواد انرژی: توانایی مدیریت مصرف انرژی.
🔸۱۲- سواد علمی: علاوه بر سواد دانشگاهی، توانایی بحث یا حل و فصل مسائل با راهکارهای علمی و عقلانی مناسب.
از آن جا که باسوادبودن به یادگیری این مهارتها وابسته شد، قاعدتا سیستم آموزشی کشورها هم باید متناسب با این مهارتها تغییر رویه میداد که متاسفانه فعلا سیستم آموزشی کشور ما، هنوز هیچ تغییری در زمینه آموزش مهارتهای فوق نکرده است.
چهارمین و جدیدترین تعریف سواد (علم با عمل معنا میشود)
با این حال و به تازگی «یونسکو» یک بار دیگر در تعریف سواد تغییر ایجاد کرد. در این تعریف جدید، توانایی ایجاد تغییر، ملاک باسوادی قرار گرفته است، یعنی شخصی با سواد تلقی میشود که بتواند با استفاده از خواندهها و آموختههای خود، تغییری در زندگی خود ایجاد کند.
در واقع،این تعریف مکمل تعریف قبلی است؛ چرا که، صرفا دانستن یک موضوع به معنای عمل به آن نیست. در صورتیکه مهارتها و دانش آموخته شده باعث ایجاد تغییر معنادار در زندگی شود، آن گاه میتوان گفت این فرد، انسانی با سواد است.

هشتگسازی، واکاوی راهبردی و آسیبشناسی
چهارشنبه 01/07/27
وقتی با اکانت های جعلی به یک موضوع ضریب داده و برجسته سازی صورت میگیرد، اتفاق پیچیده ای بنام مارپیچ سکوت (وحشت از مخالفت با فضای مجازی) رقم می خورد.دلیل این رویداد رسانهای آنجاست که بصورت کاملا رباتیک، ۵۰۰ میلیون هشتگ با نام مهسا امینی در راستای اکثریت سازی و اکثریت پنداری ساخته میشود که حتی شبکه سعودینشنال هم مسئولیت ساختگی آن را متوجه توییتر میکند.
1. روانشناسی هشتگ سازی و تولیدخشم:
محور کنترل افکارعمومی در عصر امپراطوری رسانه، اقتصاد توجه است. هشتگ سازی نیز بعنوان ابتکار سایبری، در خدمت جلب توجه و تمرکز به یک موضوع و حواس پرتی از مسائل هم عرض یا موازی به کار میرود. سوای از اقتصاد توجه و حواس پرتی، طبق اذعان مطالعات ارتباطی و فرهنگی، معماری و طراحی توییتر بر مبنای تولید خشم صورت گرفته و اینستاگرام برمبنای خودنمایی و شهوت است. هرچقدر کاراکترها کوتاه میشود، فرکانس استدلال پایین میآید و هیجان افزایش مییابد.
۲. جامعه شناسی هشتگ سازی: از آنجایی که هشتگ به یک زبان نو در عصر اطلاعات و جامعه شبکه ای تبدیل شده، این فقره اگر در خدمت نظام حاکم باشد، زبان انسجام و تولید نظم اجتماعی و تخلیه انتقادات و پیشنهادات است، اما اگر علیه نظام حاکم باشد، زبان اعتراض و تولید گسل و تهدید با ایجاد کمپین های اپوزیسیونی به شمار خواهد رفت. فارغ از این ماجرا، هشتگ سازی توان فرقه سازی و قطبی سازی جامعه را هم فراهم میکند.
۳. هشتگ سازی، سیاست و دمکراسی کنترل شده: ادعای دولت های مدرن امروزی، سیاست ورزی دمکراتیک است. نقش و مشارکت مردم در پیشبرد ارزان و سریع اهداف دولتی و حاکمیتی پررنگ شده است. فضای سایبر را هم بدلیل حضور پررنگ مردمیاش، ذیل توسعه دمکراسی تعریف میکنند. اما نکته اینجاست که هشتگ سازی با ژست دمکراتیک، معادلات بازی را تغییر میدهد و یک دمکراسی کنترل شده را رقم میزند. وقتی بیش از یک سوم اکانت های توییتر جعلی باشد بطوری که صدای CNN و دویچه وله آلمانی و…هم درمیآید، یعنی هشتگ سازی با لشگر رباتیک، صرفا یک نمایش دمکراسی و صدای مردم است نه یک مردمسالاری اورجینال!
۴. هشتگ سازی و مارپیچ سکوت: وقتی با اکانت های جعلی به یک موضوع ضریب داده و برجسته سازی صورت میگیرد، اتفاق پیچیده ای بنام مارپیچ سکوت (وحشت از مخالفت با فضای مجازی) رقم می خورد. دلیل این رویداد رسانهای آنجاست که بصورت کاملا رباتیک، ۵۰۰ میلیون هشتگ با نام مهسا امینی در راستای اکثریت سازی و اکثریت پنداری ساخته میشود که حتی شبکه سعودینشنال هم مسئولیت ساختگی آن را متوجه توییتر میکند.
مکانیزم اکثریتپنداری در صدد تحقق مارپیچ سکوت، تحمیل عقیده و سرکوب هرگونه مخالفت با گفتمان هشتگی است.
۵. هشتگ سازی و فلسفه: موضوع و مساله مرکزی فلسفه از ارسطو تا به امروز، واقعیت و هستی شناسی است. ژان بودریار اندیشمند فرانسوی، تکنولوژی را عاملی برای تغییر مناسبات هستی شناختی تعریف میکند. فراواقعیتی که بودریار از آن سخن گفت، مصداق امروزی اش را در همین هشتگ سازی میتوان یافت. موقعیتی که واقعیت، نه بازنمایی که خلق میشود. او وقتی واقعیت جنگ خلیج فارس را دستپخت CNN بدون شلیک حتی یک گلوله میداند، در قبال حاد واقعیتی که توییتر با مدد سنتکام و لشگر رباتها محقق میکند، چه خواهد گفت!؟
۶. هشتگ سازی و خطای استراتژیک: فراموش نکنیم که راهبردها در پی حل مسائل و واقعیت های میدانی با نگاه به آینده نوشته میشوند. وقتی که واقعیت توسط هشتگ سازی، بازآفرینی و خلق شد، طبیعتا برای اتاق های فکر و تصمیم سازان و دولتمردان کشورها، خطای شناختی و اختلال راهبردی رخ خواهد داد. تصویرسازی و دادهکاوی وقتی مهندسی میشود، پردازش و عقلانیت استراتژیک را هم دچار خطا و گمراهی خواهد کرد. تصمیمات غلط برای آینده مطلوب به دلیل داده ها و تصاویر غلطی است که از وضعیت موجود، رصد میشود.
۷. ژئوپلیتیک هشتگ سازی: وقتی رسانه با توسل به هشتگ سازی، تصویری فیک و ناامن از وضعیت جامعه به صحنه ملی و بینالمللی منعکس میکند، ریسک سرمایهگذاری را بالابرده و فرار سرمایه را از بازارهای کشور به دنبال خواهد داشت. از طرفی همراهی و اجماع جامعه جهانی برای تحریم و تهدید علیه کشور را نیز میتواند در پی داشته باشد. شرکای استراتژیک منطقه ای و جهانی هم چه بسا همکاریهای سیاسی و اقتصادی و نظامی را به حالت تعلیق درآورند و برخی محورهای ایدئولوژیک نیز دچار بحران مقاومت و ناامیدی خواهند شد.
۸. هشتگ سازی و ابتذال فرهنگ: نبض جامعه دیروز ما، فرهنگ بود و فرهنگ هم مقوله ای معرفت پایه به شمار میرفت. مکانیزم رشد و تعالی اش، کتاب و منبر و دیالوگ و انتقال معرفت و تثبیت عقلانیت بود. نبض جامعه شبکه ای و پلتفرمی امروز، افکارعمومی است. افکار عمومی یک پله نازل از فرهنگ است و شاید فرهنگ در موقعیت و فرهنگ در لحظه، تعریف نامناسبی نباشد. افکار عمومی هم برخلاف فرهنگ که معرفت پایه بود، خبرپایه است. هشتگها بصورت ویروسی، افکارعمومی را مسموم میکنند و با افزایش هیجانات، عقلانیت را کاهش داده و فرهنگ را به ابتذال و سرگردانی نزدیکتر میکنند.