موسسه رسانه شو
تعامل فناوری ها با انتظارات و تجربیات اجتماعی چگونه است؟
پنجشنبه 02/06/09
این پست بخشی از مقاله مروری تاثیر شناخت اجتماعی نادرست بر ارتباط اجتماعی است…
فناوری می تواند انتظارات اجتماعی را با تأثیر گذاشتن بر آنچه افراد از تجربیات اجتماعی خود می آموزند شکل دهد.
برای مثال فناوریای که بر تعامل اجتماعی، از جمله دستگاههای فیزیکی (مانند تلفنهای هوشمند) و پلتفرمهای مجازی (مثلاً کنفرانس ویدیویی) تأثیر میگذارد؛ مثلا صرف حضور یک گوشی هوشمند میتواند حواس افراد را پرت کند تا فراوانی و لذت مکالمات رو در رو را کمتر درک کنند یا تشخیص پیامهای علاقه اجتماعی را دشوار کند، مانند کاهش احتمال تماس چشمی و لبخند زدن دو نفر به یکدیگر. یا در یک آزمایش روی قطارهای شهری، تقریباً همه شرکتکنندگانی که دستورالعملها را برای صحبت و ارتباط با مسافر دیگری دنبال نکردند، گزارش دادند که معتقدند دیگران نمیخواهند صحبت کنند، زیرا از تلفن خود استفاده میکنند. اگرچه استفاده از تلفن می تواند منعکس کننده عادات یا هنجارهایی باشد که ترجیحات شخصی را نادرست نشان می دهد اما به هر حال توجه به تلفن همراه، دیگران را از ارتباط با ما منصرف میکند.
فناوری همچنین میتواند با ایجاد رسانه و طراحی پلتفرم ها، تجربه اجتماعی را شکل دهد. رسانه های غنی از اطلاعات(به عنوان مثال، کنفرانس ویدیویی) می تواند حس ارتباط اجتماعی را با وجود فاصله های فیزیکی حفظ کند. در مقابل، رسانههای مبتنی بر متن ضعیف (مانند ایمیل یا توییتر) میتوانند سوء تفاهم را در ارتباطات افزایش دهند، درک ما از شایستگی ذهنی افراد دیگر در تعامل مجازی و احتمال دریافت کمک پس از درخواست را کاهش دهند. درحالی که در استفاده از رسانه های غنی از اطلاعات، این وضعیت برعکس است.
انتظارات اجتماعی نیز میتوانند نحوه استفاده مردم از فناوری را تغییر دهد برای مثال مردم ممکن است رسانههای مبتنی بر متن و با صمیمت کمتر را انتخاب کنند چون انتظار دارند(به اشتباه) که تعاملات حضوری ناخوشایند تر باشد. مطالعه ای که تماس تلفنی و ایمیل را برای ارتباط مجدد با یک دوست قدیمی بررسی کرده بود نشان داد افراد به غلط گمان میکردند با ایمیل راحت تر هستند اما در واقع وقتی به صورت تصادفی دو گروه با تماس و ایمیل ارتباط برقرار کردند؛ آزمودنی ها از تماس تلفنی تجربه مثبت تری داشتند.
اگر مردم علاقه مند به برقراری ارتباط با دیگران هستند اما فکر می کنند که ارتباط با دیگران تا حدودی ناخوشایند خواهد بود، این می تواند برای رسانه های اجتماعی که امکان ارتباط اجتماعی منفعل (مانند فیس بوک) را فراهم می کند، تقاضا ایجاد کند حتی اگر آن رسانه برای رفاه فرد نامناسب باشد. به طور مشابه، اگر مردم در مورد احتمال کمک دیگران بیش از حد بدبین باشند، این امر می تواند بازاری را برای محصولاتی مانند «مونوپاد» ایجاد کند که می تواند افراد را از داشتن یک تعامل خوشایند باز دارد و آنها را از یک درخواست و ارتباط با غریبه ها برای عکس گرفتن بی نیاز کند!تعا
فشار فراحزبی کنگره آمریکا برای مهار قدرت غولهای فناوری
پنجشنبه 02/06/09
برخی سناتورهای آمریکایی از جمله الیزابت وارن دموکرات و لیندزی گراهام جمهوریخواه، از ارائه لایحهای فراحزبی برای ایجاد یک نهاد تنظیمگر دولتی جدید خبر دادند که قدرت فیسبوک، گوگل، آمازون و دیگر غولهای فناوری را مهار و کنترل خواهد کرد.
علاوهبر ایجاد کمیسیون نظارتی، لایحه پیشنهادی با تقویت قانون ضدانحصار، شرکتها را از ترجیح محصولات خود بر محصولات رقبا منع میکند. همچنین حفاظت از حریم خصوصی را تضمین و مالکیت خارجی و دسترسی به دادهها توسط دولتهای خارجی غیرهمسو را محدود میکند.
کمیسیون حمایت از مصرفکننده دیجیتال مانند کمیسیون تجارت فدرال پنج کمیسیونر متشکل از حداکثر سه عضو از احزاب سیاسی خواهد داشت. به گفته گراهام ایجاد کمیسیون نظارتی اولین گام در راه طولانی محافظت از مصرفکنندگان آمریکایی در برابر قدرت عظیم این شرکتها محسوب میشود.
جایگاه هوش مصنوعی در نبردهای نظامی
پنجشنبه 02/06/09
به عقیده بسیاری از کارشناسان، توسعه هوش مصنوعی، فرصتهای چشمگیری را برای تقویت نیروی نظامی کشورهای جهان فراهم میکند و همچنین چالشهای قابل توجهی را به همراه دارد. قدرت هوش مصنوعی در بهبود تصمیمگیری، فرایند اتوماسیون و بهبود کارایی، توجه استراتژیستهای نظامی در سراسر جهان را به این فناوری جلب کرده است.
ما باید داعش و وهابیت را دوباره بازخوانی کنیم
چهارشنبه 02/06/08
اگر سه مولفه گفتمان شناسی و شیخ شناسی و کتابشناسی را معیاری برای سنجش رابطه بین دو مدرسه وهابیت و داعش معیار قرار بدهیم به این نتیجه می رسیم که گفتمان عقیدتی و سیاسی داعش همان گفتمان وهابیت هستند.کتابهای داعش همان کتابهای وهابیت می باشد.
شیوخ داعش همان شیوخ وهابیت می باشد .
حالا چطور شده که این هشیوخ داعشمه ربط و ارتباط نادیده گرفته شده و داعش سر سفره سید قطبی گذاشته شده که به خاطر تایید عقیده شیعه و اسلامی خواندن آن، کافر و مشرک هستند. داعش در النبا (مجله رسمی) سید را تکفیر کرده است.
داعشی ها از محمد بن عبدالوهاب یاد گرفته اند کسی که شیعه و سنی را کافر نداند خوش کافر است (قاعده من لم یکفر الکافر فقد کفر را بر ترک تکفیر شیعه و سنی تطبیق می کنند).
رسانهها مصرف گرایی را تبلیغ میکنند
چهارشنبه 02/06/08
رسانهها اهرم فرهنگی قدرتمند و کسبوکار بزرگی در دنیا هستند که مدام سعی میکنند تا پیروان فکری و عملی بیشتری برای خود بیابند.
یکی از عقایدی که رسانهها به تبلیغ آن میپردازند، مصرفگرایی است.
ایجاد سود در بیشتر رسانهها یک هدف تعیینکننده است.
عموماً رسانهها از طریق تبلیغات کسب درآمد میکنند؛ بنابراین منافع تجاری و تبلیغاتی میتواند در کنترل آنها نقش به سزایی داشته باشد.
در همه جوامع، بازار مصرفی و بنگاههای اقتصادی و تولیدکنندگان محصولات مورد نیاز جامعه بسیار تعیینکننده هستند که ما چه چیزهایی در تلویزیون ببینیم، چه چیزهایی از رادیو بشنویم و یا چه چیزهایی در روزنامهها و مجلات بخوانیم.
درنتیجه رسانهها برای کسب سود بیشتر در تلاشاند تا محصولات بیشتری در جامعه مصرف شود.
برخی از شاخصهای جامعه مصرف گرا عبارتند از :
1️⃣ کالایی شدن هر چیز و بت شدن کالا
2️⃣ عمومیت یابی مصرف و ارزش شدن آن
3️⃣ تنوع یابی ساحت رفاه و رفاه طلبی زیاد
4️⃣ تبدیل شدن مصرف به عنوان مقولهای فرهنگی:
به جای اینکه مصرف صرفاً یک رفتار اقتصادی مطرح شود نشانگر شخصیت افراد است
5️⃣ نبود ارتباط بنیادین با نیازهای واقعی:
افراد دیگر برای رفع نیاز مصرف نمیکنند بلکه صرف مصرف مهم است
در این میان فیلمهای سینمایی و سریالها نقش بیشتری را ایفا میکنند.
تبلیغ برای یک سبک زندگی مصرفگرا همواره یکی از اولویتهای سینمای هالیوود بوده است، آنچنانکه همواره خانواده را به این سمت تشویق میکند که اگر میخواهید به لذت واقعی زندگی تصویر شده در فیلمهای سینمایی دست یابید باید از ابزارهای مادی استفاده کنید.
شاخصه های موافقان جنگ نرم
چهارشنبه 02/06/08
قوی ترین استدلال حامیان جنگ نرم این است که جذابیت آمریکا در جهان مبتنی بر ادراک مشروعیت و اعتبار خط مشی های این کشور در داخل و خارج از آن است. هر چند آمریکا، حق کاربرد زور پیش دستانه را به عنوان مبنای جنگ به اصطلاح علیه تروریسم برای خود محفوظ می داند، اما اعتبار و مشروعیت این خط مشی با عدم کشف سلاح های کشتار جمعی در عراق، که باعث توجه جدی کل جامعه بین المللی شده بود، به شدت آسیب دید.
نتیجه چنین خط مشی هایی به این امر منجر شد که آمریکا به طور روزافزون به دیده یک عنصر خارجی نگریسته شود که هر وقت می خواهد به حقوق بین الملل متوسل می شود و هر وقت نمی خواهد آن را نادیده می گیرد؛ هر وقت نهادهای بین المللی به سودش باشند از آنها استفاده می کند و هر وقت مانع طرح های این کشور هستند آنها را تحقیر می کند .
طرفداران جنگ نرم آمریکایی استدلال می کنند که عنصر جهانی به اصطلاح تروریسم، مستلزم راه حلی جهانی است و نه راه حلی یک جانبه. پیامد یک جانبه گرایی آمریکا این است که باعث از بین رفتن توانایی این کشور در «فتح قلوب و اذهان» شده و بدین وسیله قدرت جذابیت آمریکا (قدرت نرم) را کاهش می دهد. یک جانبه گرایی، آمریکای در حال انزوا را بیش از پیش به خطر می اندازد؛ به گونه ای که در اوج درگیری این کشور با تروریسم، بقیه جهان تنها نظاره گر آن هستند.
وضعیت موجود آمریکا به این کشور در بُعد فراملی یعنی جایی که قدرت به شیوه ای بی نظم توزیع شده و مسائل نظامی به طور فزاینده ای ناهمتراز دیده می شود شفافیت اعطا نمی کند. رهیافت های تک بُعدی مبتنی بر منابع زور و ظلم نظامی آمریکا مفاهیم امنیت مشترک، رفاه مشترک و حکمروایی جهانی را از پایه ویران ساخته است. در واقع، این رهیافت حکایت از ضعف اقتصادی آمریکا دارد و به نهادهای بین المللی که ملزم به اداره جهانی پیچیده اند آسیب وارد می کند.
طرفداران جنگ نرم استدلال می کنند که بزرگ ترین تهدیدها و فرصت های جهانی به طور فزاینده ای همگرا و فراملی شده، به طرز روزافزونی مستلزم پاسخ های همگرایی هستند که از مرزهای حاکمیت ملی فراتر می رود. افراد و گروه های تروریستی در بعد فراملی می توانند به عنوان شبکه های مجازی عمل کنند. این شبکه ها با استفاده از هزینه پایین فناوری اطلاعات می توانند در هر نقطه ای از جهان مستقر شوند.
باراک اوباما از موافقان جنگ نرم با اعلام مواضع درباره عراق، افغانستان و دیگر مناطق خاورمیانه طی این چند سال نشان داد که مخالف ورود آمریکا به جنگ های کلاسیک با مقیاس بزرگ در خارج این کشور و مدافع جنگ نرم، انقلاب های مخملی و هدایت از پشت صحنه است. گروه های نزدیک به اوباما خواستار جنگ های کم هزینه و تحریم های اقتصادی، انقلاب های مخملی، کودتا، براندازی، حملات نیروهای ویژه، حملات پهپادی، ترور و هدایت از پشت صحنه هستند؛ همچنین می توان به سیاست شوراندن یک دشمن یا متحد علیه دشمن دیگر با امید نابودی یا تضعیف هر دو اشاره کرد. همان طور که مصداق آن در استفاده اوباما از ترکیه علیه سوریه به چشم می خورد.