فروتنی فکری ، دریچه‌ای به سوی گفت‌ و گوهای سازنده در شبکه‌های اجتماعی

 

در نخستین سال‌های استفاده‌ی گسترده از اینترنت بسیاری فکر می‌کردند که آدم‌ها هرچه بیشتر با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، مهربان‌تر و آگاه‌تر می‌شوند و دنیا جای پرصلح و صفاتری خواهد شد.

 اکنون در سال ۲۰۲۳ این باور کمی ساده‌لوحانه به نظر می‌رسد. حالا به‌خوبی می‌دانیم که اینترنت انسان‌ها را به هم وصل می‌کند، اما لزوماً همدلی پدید نمی‌آورد. به‌قول ایان لزلی، روزنامه‌نگار و نویسنده‌ی بریتانیایی: «اینترنت، در بدترین حالت، مثل دستگاه عظیم تولید نفرت متقابل می‌ماند.»

 در وهله‌ی نخست، مشکل از جذاب‌بودن مخالفت نشئت می‌گیرد. به‌قول پل گراهام، کارآفرین سیلیکون‌ولی: «مخالفت‌ بیش از موافقت‌ مردم را به هیجان می‌آورد.» آدم‌ها در هنگام مخالفت حرف‌های بیشتری برای گفتن دارند و البته در قیاس با موافقت، به‌سرعت برانگیخته می‌شوند. در نتیجه، مطالب یا نظرات ستیزه‌جویانه بیشتر لایک می‌خورند و بازتوییت می‌شوند.

مشکل اما از آنجا آغاز می‌شود که نظر مخالف را به هویتِ خود یا دیگران گره بزنیم. در این صورت، به‌جای آنکه ذهن خود را برای فهم دیدگاه دیگران آماده کنیم، از آن سپری می‌سازیم و بر دفاع از خویشتن تمرکز می‌کنیم.

 مشکل دیگر ـ و از نظر ما، مهم‌ترین آفت ـ از پرورش نوعی نخوت شناختی در شبکه‌ها‌ی اجتماعی سرچشمه می‌گیرد. شواهد نشان می‌دهد که شیوه‌ی پاداش‌دهی اینترنت به‌گونه‌ای است که افراد برآورد نادرستی از میزان دانایی خود دارند و آن را به‌گونه‌ای کاذب دست ‌بالا می‌گیرند.

 زیست‌محیط اینترنت با پاداش‌دادن به اتاق‌های پژواک و محیط‌های هم‌نظر و خودکامروا و تخریب روحیه‌ی پرسشگری و جست‌وجوی مجدانه‌ی حقیقت خصلت گشودگی به نظرات مخالف را از بین می‌برد.

به‌ عبارت‌ دیگر، اینترنت بر نخوت شناختی ما دامن می‌زند و خیال می‌کنیم بیش از آنچه می‌دانیم دانا هستیم. فیدها و الگوریتم‌های جهتمند شبکه‌ها‌ی اجتماعی ما را به درون اتاق‌های پژواکی می‌راند که در آن برای نظرات ما هورا می‌کشند و نظرات مخالف را دست می‌اندازند. جماعت دست‌چین‌شده‌ی خودمان ما را، که از چالش‌های جدی در امان مانده‌ایم، تشویق می‌کنند. بدین‌ ترتیب، کم‌کم توانایی‌مان برای خودارزیابی دقیق را از دست می‌دهیم و به‌تدریج خودمان را بسیار بیش از آنچه واقعاً هستیم آگاه می‌دانیم.

 

  اما فروتنی فکری چیست؟

ابتدا باید میان فروتنی، به‌طور عام، و فروتنی فکری، به‌طور خاص، فرق بگذاریم. درحالی‌که فروتنی، در معنای عمومی و اخلاقی خود، به نگرش انسان در مورد کاستی‌های خویش در «تمام حوزه‌ها» بازمی‌گردد، فروتنی فکری عمدتاً به «محدودیت‌های شناختی» راجع می‌شود.

 فروتنی فکری، به‌طور ساده و خلاصه، عبارت است از پذیرش محدودیت‌های فکریِ خودمان. بدیهی است که فروتنی فکری در این معنا ریشه‌ای دیرینه دارد و تبار آن به جهل سقراطی یا «دانم که ندانم» بازمی‌گردد. بااین‌حال، فروتنی فکری، در مقام حوزه‌‌ای مستقل و متمرکز از پژوهش‌های انسانی، مفهومی نو و مدرن به شمار می‌‌آید که در دهه‌های اخیر در مطالعات میان‌رشته‌ای بسط و گسترش یافته است. فروتنی فکری مفهومی چندوجهی است و براساس مدل‌های گوناگون تعاریفی متفاوت دارد.

 با این وصف، می‌توان برخی از مؤلفه‌هایی را برشمرد که پژوهشگران کمابیش بر سر آن توافق دارند:

  •  پذیرش اینکه باورها و نظرات ما ممکن است اشتباه باشند؛
  • آگاهی از خودفریبی ذهن و قبول محدودیت‌های فکری؛
  • سعی در پرهیز از حالت تدافعی‌گرفتن در زمانی که نظرات‌مان به چالش کشیده می‌شوند؛
  • توجه به نظرات دیگران و تأمل بر شواهد تازه‌ای که ممکن است به رد باور کنونی ما بینجامد.

 

طبق مطالعات انجام‌شده، کسانی که در آزمون‌های فروتنی فکری نمرات بالاتری می‌گیرند به احتمال زیاد در برابر دیدگاه‌های سیاسی و مذهبیِ مخالف رواداری بیشتر و تعصب کمتری از خود نشان می‌دهند و نسبت به دوستی با اعضای برون‌گروهی در پلتفرم‌های اجتماعی تمایل بیشتری بروز می‌دهند. همچنین احتمال کمتری دارد که از گروه‌های مخالف اهریمن‌سازی کنند یا به آنان انگ نادانی یا شرارت بزنند. به‌طورکلی، درحالی‌که تفکر بسته به تحقیر نظرات و استدلال‌های طرف مقابل می‌انجامد، فروتنی فکری بحث‌ها را به‌سوی گفت‌وگوهای محترمانه سوق می‌دهد.

 

اما چگونه می‌توانیم فروتنی فکری را در خود تقویت کنیم و آن را رواج دهیم؟

  • خالی‌کردن موقتی انبار ذهن
  •  تمرین استدلال مخالف
  •  قدم‌نهادن در آن سوی پرچین‌هایی که طی سال‌ها در پیرامون شخصیت خود ساخته‌ایم.
  •  تبدیل باور نادرست
  •  هنر توجه‌کردن به نظرات متفاوت دیگران
  •  رفتار توأم با درنگ به‌جای رفتار تکانشی
  •  ابراز مخالفت در قالبی محترمانه و دوستانه

 در پی حقیقت باشیم، از زبان هرکس که خارج شود.

 

 

جنگ‌روانی، فرمول تکراری با اسم رمز متفاوت

 

جنگ روانی رسانه شو

 

فرمول تولید آشوب در جنگ روانی علیه ایران قوی تقریبا لو رفته است. اینکه جرقه اتفاقات چگونه زده می‌شود و چه فرایندی را طی می‌کند و چگونه به ثمر می‌نشیند را از ۷۸ تا ۸۸ و ۹۸ و ۱۴۰۱ و امروز در ماجرای ایذه بصورت تکراری شاهد هستیم.

 نمادسازی :

این جماعت برای ایجاد انگیزه و تولید بهانه و تمرکزبخشی، شخص، موضوع یا ماجرایی را در گذشته یا حال و یا آینده برجسته و تکرار می‌کنند تا تبدیل به یک اسطوره و در واقع یک رمزعملیاتی شود‌.

فضاسازی :

در ایستگاه دوم از طریق پیج‌ها و شبکه‌های ظاهرا متفاوت داخلی و خارجی، تولید محتوای متراکم و انبوهی را استارت می‌زنند. خلق فضای انباشته با اسم رمز اسطوره، در واقع اتمسفر ذهنی و مجازی تحریک آمیز و هیجانی را تولید می‌کند و موقعیت را مستعد اتفاقات غلیظ‌تری می‌سازد.

 کشته‌سازی :

در ایستگاه سوم و متاثر از فضای هیجانی در یک موقعیت خاص و کوچک، جرقه احساسات انباشته را با یک اتفاق ویژه مثل کشتن مصنوعی یا انتحاری تبدیل به شعله می‌کنند. طول موج ماجرا از این ایستگاه هم افزایش پیدا می‌کند و خط تعلیق و کشش جدیدی را رقم می‌زند.

روایت‌سازی :

حال که احساسات و هیجان به نقطه جوش رسیده و عده ای داغدار شده‌اند، موقعیت روایت سازی از ماجرا آغاز شده‌ است. پای تقطیع و وارونه‌نمایی و حرکت از پله دوم و متهم کردن نظام و بازنمایی معکوس جلاد و شهید به میان می‌آید.

تعمیم‌سازی :

گام بعدی این است که توسط شبکه‌های هماهنگ رسانه‌ای و سلبریتی های جیره‌خوار و سرویس‌های اطلاعاتی بتوانند این وضعیت را تعمیم بخشیده و به مساله سراسری تبدیل کنند. از ایذه به اصفهان و بعد تهران و شیراز و…

آشوب‌سازی :

اگر در مرحله قبلی به نتیجه رسیدند، استارت عملیات خونین تری را می‌زنند که کف خیابان را برای شهروندان ناامن کرده و با ایجاد آشوب‌های پراکنده و درصورت همراهی بخشی فریب خورده بصورت متراکم و هماهنگ، کشور را به یک سکته اجتماعی و فلج سیستمی مبتلا کنند.

 ماجرای ایذه و کیان پیرفلک نیز با سوءاستفاده از معصومیت کودکانه و به بهانه تولد او و خاطره بازی توسط اعضای خانواده با پوشش برخی رسانه‌های معاند نیز همراه شد که به اتفاق اخیر ختم گردید.

 آنطور که از مانیتورینگ شبکه‌های بیگانه پیداست، اتصال و شبیه‌سازی کیان پیرفلک به مهساامینی و تولید کانال انحرافی برای جامعه و چه بسا احیای آشوب‌ها برای بهره بردن در میدان سیاسی و بازار اقتصادی است که سرعت پیشرفت ایران در زمینه صنعت و امنیت را مهار و متوقف کنند.

تکتیک پرکاربرد عملیات روانی

 دروغ بزرگ :

دروغ بزرگ را معمولا همه قبول می‌کنند؛ مخصوصاً اگر این دروغ را یک شخص مشهور و شناخته شده مطرح کند. مثل تقلب در انتخابات سال 88 یا قضیه مهسا امینی.

اسطوره‌سازی (قهرمان سازی) :

ما حاج قاسم را به عنوان یک قهرمان معرفی می کنیم و دشمن هم امثال نوید افکاری و مهسا امینی.

انسان‌زدایی از حریف (اهریمن سازی) :

مثل چهره‌ای که رسانه‌های دشمن از بسیج و نیروی انتظامی نشان می‌دهد.

 تفرقه افکنی :

مثل جنگ های 30 ساله مذهبی بین کاتولیک ها و پروتستان ها که چند میلیون نفر کشته می شوند. دشمن می خواست با اختلاف بین شیعه و سنی، همین طرح را در ایران اجرایی کنید.

 دسته واگن :

برای همراه سازی دیگران از این ترفند استفاده می‌کنند. یکی از اصطلاحات رایج در این ترفند ضرب‌المثل مشهور «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو» می‌باشد.

 برچسب زدن (لقب سازی یا کلیشه سازی) :

به عنوان مثال می‌توان گفت که دشمن برای اعتبارزدایی از سپاه از لقب تروریست استفاده می‌کند.

 

برخى از مهمترین اهداف جنگ روانى :

 

تأثیرگذارى شدید بر افکار عمومى جامعه مورد هدف از راه طرح جنگ نرم و با ابزار خبر و اطلاع رسانى هدفمند و کنترل شده که نظام سلطه همواره از این روش براى پیشبرد اهداف خود سود جسته است و البته موفقیت هایى هم در این زمینه داشته است.

ترساندن از مرگ یا فقر یا قدرت خارجى سرکوبگر و پس از آن دعوت به تسلیم از راه پخش شایعات و دامن زدن به آن براى ایجاد جو بى اعتمادى و ناامنى روانى است ، اختلاف افکنى در صفوف مردم و برانگیختن اختلاف میان مقام هاى نظامى و سیاسى کشور مورد نظر در راستاى تجزیه سیاسى کشور حربه های می باشد که دشمن استفاده می کند .

 اشاعه بذر یأس و نومیدى درمیان مردم و بویژه نسل جوان به منظور بى تفاوت کردن آنها نسبت به کشور خود و تحولات احتمالى آتى.کاهش روحیه و کارآیى رزمى ( در زمان جنگ نظامى)، ایجاد اختلال در سامانه هاى کنترلى و ارتباطى کشور هدف. تبلیغات سیاه (با هدف براندازى و آشوب) به وسیله شایعه پراکنى، پخش تصاویر مستهجن ، جوسازى از راه پخش شب نامه ها و … نیز نمومه دیگری می باشد .

تقویت نارضایتى هاى ملت به دلیل مسائل مذهبى، قومى، سیاسى و اجتماعى نسبت به دولت خود به طورى که در مواقع حساس این نارضایتى ها زمینه تجزیه کشور را فراهم کند. تلاش براى بحرانى و حاد نشان دادن اوضاع کشور از راه ارائه اخبار نادرست و نیز تحلیل هاى نادرست و اغراق آمیز که مقام معظم رهبرى نیز در دیدار اعضاى مجلس خبرگان با ایشان به آن اشاره داشته و آن را در راستاى خط تهاجمى دشمن توصیف کردند.

 

 

 

بمب عروسکی در آغوش دختربچه‌ها

 

دنیای انیمیشن سازی، تا قبل از سال 2012 الگوهای زنانه‌ای که ارائه می‌کردند، دخترانی بودند با ویژگی‌های زنانه، عشق، محبت، فیزیک ضعیف‌تر از مردان، علاقه به‌کارهای ظریف، معشوقه بودن و …(هرچند این الگوها مورد تایید نبودند ولی باز با ذات زنان تطابق داشتند) .

نمونه هایش را زیاد دیده‌ایم مثل سیندرلا، سفید برفی، زیبای خفته، دیو و دلبر، پری دریایی کوچولو و … اما از 2012 به بعد الگو تغییر کرد، یک الگوی جدید از زنان را ارائه کردند، اولین قدم را هم انیمیشن دلیر (brave) برداشت. در این انیمیشن با دختری سرکش، قوی و مستقل به اسم مریدا روبرو بودیم که با سنت‌های خانوادگیش و مخصوصا مادرش مخالفت میکرد.

در این انیمیشن مادر مریدا که نماینده مادران و زنان سنتی است تبدیل به خرس میشود که نوع نگاه به این تفکر را نشان میدهد. در ادامه این روند، انیمیشن‌های قوی و جذابی با همین الگو ارائه شدند، مثل یخ‌زده(frozen), موانا(moana)، رایا (Raya) و … . در این انیمیشن‌ها دخترها سرکش، ماجراجو و مستقل بودند، در عین ظرافت و زیبایی قدرتمند بودند، معمولا در بند عشق و مخصوصا ازدواج نبودند و هرگز تبدیل به مادر نمیشوند.

 این انقلاب محدود به انیمیشن‌ها نشد و در فیلم‌ها و سریال‌ها کاملا مشهود بود مثل ابرقهرمان‌های زن که کنار هر ابرقهرمان مرد قرار گرفت، مثل زن‌عنکبوتی، سوپر گرل، بت‌وومن و … و صدها فیلم و سریال که شخصیت و قهرمان اصلی یک زن مستقل و سرکش، دارای روابط جنسی آزاد بودند.

 در واقع یک نظام تربیتی ساختند که کودک را در ۴-۵ سالگی تحویل میگرفت و تا ۲۰ سالگی و حتی بیشتر تحت تربیت خود قرار میداد. به آنها الگوها و ارزش‌هایی میداد که دختران دیوانه‌وار میخواستند به آن‌ها برسند و متاسفانه بخش زیادی از دختران امروزی اینگونه شدند.

اما القاء این الگوها چه تاثیر مخربی در دختران می‌گذارد؟

مشکل در تغییر جایگاه زن در نظام هستی است. زن اخلاق، روحیات و صفاتی دارد که محور و ستون خانواده است، هیچکس مثل یک زن نمیتواند به خانواده‌اش محبت کند، آنها را تربیت کند، باعث رشد آن‌ها شود، نیازهای روحی و جسمی‌شان را بشناسد و آن را تامین کند، روابط بین افراد خانواده را تنظیم کند .

حال آنها این ستون و محور اصلی را از خانواده خارج کرده‌اند، گفته‌اند مادر بودن،  همسر بودن، تربیت کودک، خانه را مدیریت کردن، عقب ماندگی است و در عوض کار کردن در کافه، یا منشی بودن، یا فروشنده لباس بودن یا… ارزشمند تر از آن است و اینگونه سعی در نابودی بنیان خانواده دارند.

 

 

 

حال خوبی که به سلامت روان آسیب می‌زند!

 

مثبت‌گرایی سمی از ما می‌خواهد که فقط مثبت فکر کنیم، قسمت‌های تیره‌وتار زندگی را نبینیم و فقط به قسمت‌های روشن زندگی توجه کنیم. به‌طورکلی، اصلاً به حال بد و احساس غم و اندوه فکر نکنیم.

گاهی وقت‌ها این تفکر اشتباه که “حال ما همیشه باید خوب باشد” باعث ایجاد افسردگی خواهد شد. خیلی از مراجعینی که دچار افسردگی هستند، پس از بررسی مشخص می‌شود که دلیل اصلی افسردگی آن‌ها این است که از زندگی انتظار بهترین‌ها رادارند، درحالی‌که گریه و شادی در زندگی آمیخته بهم است.

خوش‌بینی و مثبت‌گرایی اصولی یعنی اینکه ما درست مثبت فکر کنیم نه اینکه احساسات منفی را نادیده بگیریم. مثبت‌گرایی یعنی علی‌رغم همه‌ی کمبودها و مشکلات، با خودمان مهربان باشیم، شفقت داشته باشیم و پذیرای تمام چیزهای منفی باشیم اما مثبت‌گرایی سمی، یعنی ما کلاً احساسات منفی را نادیده بگیریم که این قطعاً باعث ایجاد افسردگی می‌شود.

قطعاً شبکه‌های اجتماعی ازجمله اینستاگرام در فرهنگ مردم اثرگذار است. وقتی بلاگرها و سلبریتی‌ها فقط حال خوب و لحاظ مفرح خودشان را با مردم به اشتراک می‌گذارند، ناخودآگاه این پیام را به مخاطب القا می‌کنند که زندگی همیشه باید مثبت و عاری از هرگونه غم و اندوه باشد.

باید توجه داشت که روانشناسی زرد با القای مثبت اندیشی سعی دارد تا ما احساسات درونی خود مثل غم و ناراحتی را نادیده بگیریم. با ادامه این روند، ما فرصت چاره‌اندیشی برای حل مشکلاتمان را از دست می‌دهیم.

 

رضایی؛ متخصص روانشناسی و مدرس دانشگاه

 

 

 

 

چگونه سواد رسانه ای را به کودکان بیاموزیم؟

 

اگر در شبکه‌ای اجتماعی اطلاعات نادرستی مشاهده کردید، با فرزندتان راجع به آن صحبت و بعد با مشارکت او درباره آن موضوع تحقیق کنید.

بچه‌ها را به این فکر بیندازید که ممکن است تیترهای خبری فریبنده باشند و گاهی فقط برای جلب‌توجه مخاطب نوشته می‌شوند.

به آنها کمک کنید قبل از آنکه چیزی را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک بگذارند، آن را دقیق بررسی کنند.

با بچه‌ها درباره اینکه انتشار مطلبی در شبکه‌های اجتماعی چه معنایی دارد، صحبت کنید.

اجازه بدهید یاد بگیرند به جنبه‌ها مختلف فعالیت‌های آنلاین خود فکر کنند.

 

 

اسرائیل به یاد مهسا امینی

 

صفحه اسرائیل به فارسی (صفحه رسمی وزارت خارجه رژیم صهیونیستی)

همزمان با سالگرد اغتشاشات ، اسرائیل به یاد مهسا امینی تغییر نام داد.

 

 

  • رسانه شو

    سواد رسانه یا سواد رسانه ای همان دانشی است که همه ما در هر لحظه از زندگی به آن نیاز داریم ، تک تک لحظات زندگی انسان امروزی درگیر پیام های مختلف حقیقی و مجازیست و این پیام ها زندگی و سبک زندگی ما را تغییر خواهند داد. تا بحال از رسانه و شبکه های مجازی هرچه گفتیم و شنیدیم فقط از آسیب ها بود، اما واقعا، انصافا! فرصت های این شبکه ها را اصلا می شناسیم؟ آینده خوبی که می توانیم با همین ابزار برای خود رقم بزنیم را می دانیم؟! همه اینها سوالایی است که پاسخ آنها در دو کلمه خلاصه می شود: سواد رسانه تا دیر نشده، سواد رسانه ای را یاد بگیریم و به دیگران یاد بدهیم.
  • اوقات شرعی

    امروز: جمعه 02 آذر 1403
    اوقات شرعی به افق:
    • اذان صبح اذان صبح:
    • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
    • اذان ظهر اذان ظهر:
    • غروب آفتاب غروب آفتاب:
    • اذان مغرب اذان مغرب:
    • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی:
  • آذر 1403
     << <   > >>
              1 2
    3 4 5 6 7 8 9
    10 11 12 13 14 15 16
    17 18 19 20 21 22 23
    24 25 26 27 28 29 30
  • کاربران آنلاین

  • آمار

    • امروز: 150
    • دیروز: 826
    • 7 روز قبل: 2703
    • 1 ماه قبل: 4730
    • کل بازدیدها: 99905
 
مداحی های محرم