موضوع: "جنگ نرم"

خرابکاری دیجیتال و تأثیرات روانی

در عصر مدرن جنگ، درگیری‌ها فراتر از میدان نبرد سنتی تکامل یافته‌اند.

با پیشرفت فناوری، ابزارهای جنگ به خرابکاری دیجیتال نیز گسترش یافته‌اند، شکلی از جنگ سایبری که با هدف اختلال، تخریب یا آسیب رساندن به زیرساخت‌های فناوری دشمن طراحی شده است.

در حالی که پیامدهای فیزیکی این اقدامات می‌تواند شدید باشد، تأثیرات روانی آن اغلب بسیار عمیق‌تر است و نه‌تنها بر نیروهای نظامی بلکه بر کل جمعیت غیرنظامی تأثیر می‌گذارد.

خرابکاری دیجیتال شکلی منحصر به فرد از جنگ روانی است که می‌تواند اعتماد را تضعیف کند، ترس ایجاد کند و ساختار اجتماعی دشمن را بدون نیاز به نبردهای متعارف تضعیف نماید.

 

 

در میانه‌ی یک جنگ سرد نوین با ابزاری داغ!

جنگ جهانی سوم دیگر صرفاً تصوری از نبردهای سنتی با تانک‌ها و موشک‌ها نیست، بلکه اکنون شاهد #جنگ_ترکیبی هستیم که ابزارهای #شناختی، #رسانه‌ای و #شبکه‌های_اجتماعی در آن نقشی کلیدی ایفا می‌کنند.
این جنگ به جای تسخیر خاک، ذهن‌ها را هدف قرار داده و با استفاده از روایتگری و اطلاعات گمراه‌کننده، جوامع را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
شبکه‌های اجتماعی به عرصه اصلی این نبرد تبدیل شده‌اند. این فضاها نه تنها به انتشار اطلاعات، بلکه به خلق و مدیریت #روایت‌ها می‌پردازند.

در این جنگ، هر کاربر یک سرباز بالقوه است و هر پست یا پیام یک ابزار #نفوذ ! بازیگران مختلف، از قدرت‌های جهانی گرفته تا سازمان‌های غیردولتی و حتی افراد مستقل، با استفاده از فناوری‌های پیشرفته، هوش مصنوعی و الگوریتم‌های پیچیده، به شکلی سیستماتیک اقدام به مدیریت ادراک جمعی می‌کنند.

جنگ شناختی و رسانه‌ای ترکیبی، به دنبال ایجاد شکاف در جوامع، تضعیف عقاید و نهادهای مذهبی، و تحمیل هنجارهای فرهنگی و سیاسی خاص است.
در این میان، انتشار اطلاعات نادرست و اطلاعات گمراه‌کننده، ابزارهایی قدرتمند هستند.
➖از یک سو، بازیگران این جنگ، روایت‌های جذاب و احساسی می‌سازند که افراد را به سمت باورهای خاص هدایت می‌کند.
➖از سوی دیگر، الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی با برجسته کردن محتوای بحث‌برانگیز، قطب‌بندی اجتماعی را تشدید می‌کنند.

به طور کلی، ما در میانه‌ی یک جنگ سرد نوین با ابزاری داغ قرار داریم.
پیروزی در این نبرد به توانایی جوامع در #شناخت و مقابله با ابزارهای شناختی، تقویت #سواد_رسانه‌ای، و ایجاد ساختارهای مقاوم در برابر #نفوذ_اطلاعاتی بستگی دارد.
 آینده این جنگ نه در میدان‌های نبرد فیزیکی، بلکه در ذهن‌ها رقم خواهد خورد.

تکنیک القاء

در این شیوه، کارشناسان عملیات روانی، منظور و پیام خود را در قالب موضوعاتی به ظاهر بی‌ارتباط و یا دوپهلو بیان می‌کنند. متخصصان می‌دانند که بعد از مدتی، فقط اجمالی از پیام‌ها در ذهن مخاطبان باقی می‌ماند. بر همین اساس در مراحل بعدی با استفاده از این حافظه، منظور و پیام اصلی خود را به آنان منتقل می‌کنند.

از نکات مورد توجه در این روش این است که تا وقتی مخاطبان نسبت به موضوعی از خود حساسیت نشان می‌دهند، می‌توان از آن بهره‌برداری کرد؛ زیرا هنگامی که حساسیت ایجاد شده کاهش یافته یا از بین برود، آنان توجه کمتری به پیام‌های مورد نظر خواهند داشت. نکتهٔ مهم‌تر آن‌که در عملیات روانی، چنانچه به طور مستقیم به افکار و عقاید ریشه‌‌دار و ارزش‌های مورد احترام مخاطبان حمله شود.

#تاکتیک‌های_جنگ_نرم در رسانه‌ها برای تغییر ذهنیت مخاطب

 

 

تاکتیک برچسب زدن:
مانند تروریسم، بنیادگرایی، نقض حقوق بشر، نقض حقوق زن و….

تاکتیک تلطیف و تنویر:
از تلطیف و تنویر (مرتبط ساختن چیزی با کلمه‌ای پر فضیلت) استفاده می‌شود تا چیزی را بدون بررسی شواهد بپذیریم و تصدیق کنیم.

تاکتیک انتقال:
استفاده از نمادهای مذهبی و یا ملی و انتساب به اشخاص و جریان‌هایی که مورد احترام توده‌های عمومی مردم هستند. در این تاکتیک از ابزارهای گوناگون از جمله طنز، کاریکاتور، شعر و موسیقی و… استفاده می‌شود.

تاکتیک تصدیق:
حمایت اشخاص معروف (سیاستمداران، هنرمندان، دانشمندان و…) و گروه‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی از فردی یا جریانی، تصدیق نامیده می‌شود.

تاکتیک شایعه:
هر شایعه در برگیرنده بخش قابل توجهی از واقعیت می‌تواند باشد (تاکتیک تسطیح در شایعه‌سازی) ولی ضریب نفوذ آن بستگی به درجه ابهام و اهمیت آن دارد.

تاکتیک کلی‌گویی:
تاکتیک کلی گویی، تاکتیکی است که سعی می‌شود ذهن مخاطب متوجه شاخ و برگ نشده و در رابطه با هسته مرکزی پیام، حساسیت نداشته و آن را بدون بررسی و کنکاش بپذیرد که به همین دلیل برخی این تاکتیک را «بی حس سازی مغزی» نیز می‌نامند.

تاکتیک دروغ بزرگ:
بدین معنی که پیامی را که به هیچ وجه واقعیت ندارد، بیان می کنند و مدام بر «طبل تکرار» می کوبند تا ذهن مخاطب آن را جذب کند.

 

 

جنگ‌روانی، فرمول تکراری با اسم رمز متفاوت

 

جنگ روانی رسانه شو

 

فرمول تولید آشوب در جنگ روانی علیه ایران قوی تقریبا لو رفته است. اینکه جرقه اتفاقات چگونه زده می‌شود و چه فرایندی را طی می‌کند و چگونه به ثمر می‌نشیند را از ۷۸ تا ۸۸ و ۹۸ و ۱۴۰۱ و امروز در ماجرای ایذه بصورت تکراری شاهد هستیم.

 نمادسازی :

این جماعت برای ایجاد انگیزه و تولید بهانه و تمرکزبخشی، شخص، موضوع یا ماجرایی را در گذشته یا حال و یا آینده برجسته و تکرار می‌کنند تا تبدیل به یک اسطوره و در واقع یک رمزعملیاتی شود‌.

فضاسازی :

در ایستگاه دوم از طریق پیج‌ها و شبکه‌های ظاهرا متفاوت داخلی و خارجی، تولید محتوای متراکم و انبوهی را استارت می‌زنند. خلق فضای انباشته با اسم رمز اسطوره، در واقع اتمسفر ذهنی و مجازی تحریک آمیز و هیجانی را تولید می‌کند و موقعیت را مستعد اتفاقات غلیظ‌تری می‌سازد.

 کشته‌سازی :

در ایستگاه سوم و متاثر از فضای هیجانی در یک موقعیت خاص و کوچک، جرقه احساسات انباشته را با یک اتفاق ویژه مثل کشتن مصنوعی یا انتحاری تبدیل به شعله می‌کنند. طول موج ماجرا از این ایستگاه هم افزایش پیدا می‌کند و خط تعلیق و کشش جدیدی را رقم می‌زند.

روایت‌سازی :

حال که احساسات و هیجان به نقطه جوش رسیده و عده ای داغدار شده‌اند، موقعیت روایت سازی از ماجرا آغاز شده‌ است. پای تقطیع و وارونه‌نمایی و حرکت از پله دوم و متهم کردن نظام و بازنمایی معکوس جلاد و شهید به میان می‌آید.

تعمیم‌سازی :

گام بعدی این است که توسط شبکه‌های هماهنگ رسانه‌ای و سلبریتی های جیره‌خوار و سرویس‌های اطلاعاتی بتوانند این وضعیت را تعمیم بخشیده و به مساله سراسری تبدیل کنند. از ایذه به اصفهان و بعد تهران و شیراز و…

آشوب‌سازی :

اگر در مرحله قبلی به نتیجه رسیدند، استارت عملیات خونین تری را می‌زنند که کف خیابان را برای شهروندان ناامن کرده و با ایجاد آشوب‌های پراکنده و درصورت همراهی بخشی فریب خورده بصورت متراکم و هماهنگ، کشور را به یک سکته اجتماعی و فلج سیستمی مبتلا کنند.

 ماجرای ایذه و کیان پیرفلک نیز با سوءاستفاده از معصومیت کودکانه و به بهانه تولد او و خاطره بازی توسط اعضای خانواده با پوشش برخی رسانه‌های معاند نیز همراه شد که به اتفاق اخیر ختم گردید.

 آنطور که از مانیتورینگ شبکه‌های بیگانه پیداست، اتصال و شبیه‌سازی کیان پیرفلک به مهساامینی و تولید کانال انحرافی برای جامعه و چه بسا احیای آشوب‌ها برای بهره بردن در میدان سیاسی و بازار اقتصادی است که سرعت پیشرفت ایران در زمینه صنعت و امنیت را مهار و متوقف کنند.

تکتیک پرکاربرد عملیات روانی

 دروغ بزرگ :

دروغ بزرگ را معمولا همه قبول می‌کنند؛ مخصوصاً اگر این دروغ را یک شخص مشهور و شناخته شده مطرح کند. مثل تقلب در انتخابات سال 88 یا قضیه مهسا امینی.

اسطوره‌سازی (قهرمان سازی) :

ما حاج قاسم را به عنوان یک قهرمان معرفی می کنیم و دشمن هم امثال نوید افکاری و مهسا امینی.

انسان‌زدایی از حریف (اهریمن سازی) :

مثل چهره‌ای که رسانه‌های دشمن از بسیج و نیروی انتظامی نشان می‌دهد.

 تفرقه افکنی :

مثل جنگ های 30 ساله مذهبی بین کاتولیک ها و پروتستان ها که چند میلیون نفر کشته می شوند. دشمن می خواست با اختلاف بین شیعه و سنی، همین طرح را در ایران اجرایی کنید.

 دسته واگن :

برای همراه سازی دیگران از این ترفند استفاده می‌کنند. یکی از اصطلاحات رایج در این ترفند ضرب‌المثل مشهور «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو» می‌باشد.

 برچسب زدن (لقب سازی یا کلیشه سازی) :

به عنوان مثال می‌توان گفت که دشمن برای اعتبارزدایی از سپاه از لقب تروریست استفاده می‌کند.

 

برخى از مهمترین اهداف جنگ روانى :

 

تأثیرگذارى شدید بر افکار عمومى جامعه مورد هدف از راه طرح جنگ نرم و با ابزار خبر و اطلاع رسانى هدفمند و کنترل شده که نظام سلطه همواره از این روش براى پیشبرد اهداف خود سود جسته است و البته موفقیت هایى هم در این زمینه داشته است.

ترساندن از مرگ یا فقر یا قدرت خارجى سرکوبگر و پس از آن دعوت به تسلیم از راه پخش شایعات و دامن زدن به آن براى ایجاد جو بى اعتمادى و ناامنى روانى است ، اختلاف افکنى در صفوف مردم و برانگیختن اختلاف میان مقام هاى نظامى و سیاسى کشور مورد نظر در راستاى تجزیه سیاسى کشور حربه های می باشد که دشمن استفاده می کند .

 اشاعه بذر یأس و نومیدى درمیان مردم و بویژه نسل جوان به منظور بى تفاوت کردن آنها نسبت به کشور خود و تحولات احتمالى آتى.کاهش روحیه و کارآیى رزمى ( در زمان جنگ نظامى)، ایجاد اختلال در سامانه هاى کنترلى و ارتباطى کشور هدف. تبلیغات سیاه (با هدف براندازى و آشوب) به وسیله شایعه پراکنى، پخش تصاویر مستهجن ، جوسازى از راه پخش شب نامه ها و … نیز نمومه دیگری می باشد .

تقویت نارضایتى هاى ملت به دلیل مسائل مذهبى، قومى، سیاسى و اجتماعى نسبت به دولت خود به طورى که در مواقع حساس این نارضایتى ها زمینه تجزیه کشور را فراهم کند. تلاش براى بحرانى و حاد نشان دادن اوضاع کشور از راه ارائه اخبار نادرست و نیز تحلیل هاى نادرست و اغراق آمیز که مقام معظم رهبرى نیز در دیدار اعضاى مجلس خبرگان با ایشان به آن اشاره داشته و آن را در راستاى خط تهاجمى دشمن توصیف کردند.

 

 

 

شاخصه های موافقان جنگ نرم

 

قوی ترین استدلال حامیان جنگ نرم این است که جذابیت آمریکا در جهان مبتنی بر ادراک مشروعیت و اعتبار خط مشی های این کشور در داخل و خارج از آن است. هر چند آمریکا، حق کاربرد زور پیش دستانه را به عنوان مبنای جنگ به اصطلاح علیه تروریسم برای خود محفوظ می داند، اما اعتبار و مشروعیت این خط مشی با عدم کشف سلاح های کشتار جمعی در عراق، که باعث توجه جدی کل جامعه بین المللی شده بود، به شدت آسیب دید.

نتیجه چنین خط مشی هایی به این امر منجر شد که آمریکا به طور روزافزون به دیده یک عنصر خارجی نگریسته شود که هر وقت می خواهد به حقوق بین الملل متوسل می شود و هر وقت نمی خواهد آن را نادیده می گیرد؛ هر وقت نهادهای بین المللی به سودش باشند از آنها استفاده می کند و هر وقت مانع طرح های این کشور هستند آنها را تحقیر می کند .

طرفداران جنگ نرم آمریکایی استدلال می کنند که عنصر جهانی به اصطلاح تروریسم، مستلزم راه حلی جهانی است و نه راه حلی یک جانبه. پیامد یک جانبه گرایی آمریکا این است که باعث از بین رفتن توانایی این کشور در «فتح قلوب و اذهان» شده و بدین وسیله قدرت جذابیت آمریکا (قدرت نرم) را کاهش می دهد. یک جانبه گرایی، آمریکای در حال انزوا را بیش از پیش به خطر می اندازد؛ به گونه ای که در اوج درگیری این کشور با تروریسم، بقیه جهان تنها نظاره گر آن هستند.

وضعیت موجود آمریکا به این کشور در بُعد فراملی یعنی جایی که قدرت به شیوه ای بی نظم توزیع شده و مسائل نظامی به طور فزاینده ای ناهمتراز دیده می شود شفافیت اعطا نمی کند. رهیافت های تک بُعدی مبتنی بر منابع زور و ظلم نظامی آمریکا مفاهیم امنیت مشترک، رفاه مشترک و حکمروایی جهانی را از پایه ویران ساخته است. در واقع، این رهیافت حکایت از ضعف اقتصادی آمریکا دارد و به نهادهای بین المللی که ملزم به اداره جهانی پیچیده اند آسیب وارد می کند.

طرفداران جنگ نرم استدلال می کنند که بزرگ ترین تهدیدها و فرصت های جهانی به طور فزاینده ای همگرا و فراملی شده، به طرز روزافزونی مستلزم پاسخ های همگرایی هستند که از مرزهای حاکمیت ملی فراتر می رود. افراد و گروه های تروریستی در بعد فراملی می توانند به عنوان شبکه های مجازی عمل کنند. این شبکه ها با استفاده از هزینه پایین فناوری اطلاعات می توانند در هر نقطه ای از جهان مستقر شوند.

باراک اوباما از موافقان جنگ نرم با اعلام مواضع درباره عراق، افغانستان و دیگر مناطق خاورمیانه طی این چند سال نشان داد که مخالف ورود آمریکا به جنگ های کلاسیک با مقیاس بزرگ در خارج این کشور و مدافع جنگ نرم، انقلاب های مخملی و هدایت از پشت صحنه است. گروه های نزدیک به اوباما خواستار جنگ های کم هزینه و تحریم های اقتصادی، انقلاب های مخملی، کودتا، براندازی، حملات نیروهای ویژه، حملات پهپادی، ترور و هدایت از پشت صحنه هستند؛ همچنین می توان به سیاست شوراندن یک دشمن یا متحد علیه دشمن دیگر با امید نابودی یا تضعیف هر دو اشاره کرد. همان طور که مصداق آن در استفاده اوباما از ترکیه علیه سوریه به چشم می خورد.

 

 

 

1 3 5
  • رسانه شو

    سواد رسانه یا سواد رسانه ای همان دانشی است که همه ما در هر لحظه از زندگی به آن نیاز داریم ، تک تک لحظات زندگی انسان امروزی درگیر پیام های مختلف حقیقی و مجازیست و این پیام ها زندگی و سبک زندگی ما را تغییر خواهند داد. تا بحال از رسانه و شبکه های مجازی هرچه گفتیم و شنیدیم فقط از آسیب ها بود، اما واقعا، انصافا! فرصت های این شبکه ها را اصلا می شناسیم؟ آینده خوبی که می توانیم با همین ابزار برای خود رقم بزنیم را می دانیم؟! همه اینها سوالایی است که پاسخ آنها در دو کلمه خلاصه می شود: سواد رسانه تا دیر نشده، سواد رسانه ای را یاد بگیریم و به دیگران یاد بدهیم.
  • رسانه شو وبلاگ آموزشی و خبری سواد رسانه و فضای مجازی

  • اوقات شرعی

    امروز: پنجشنبه 26 تیر 1404
    اوقات شرعی به افق:
    • اذان صبح اذان صبح:
    • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
    • اذان ظهر اذان ظهر:
    • غروب آفتاب غروب آفتاب:
    • اذان مغرب اذان مغرب:
    • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی:
  • تیر 1404
     << <   > >>
      1 2 3 4 5 6
    7 8 9 10 11 12 13
    14 15 16 17 18 19 20
    21 22 23 24 25 26 27
    28 29 30 31      
  • کاربران آنلاین

    • نورفشان
  • آمار

    • امروز: 214
    • دیروز: 556
    • 7 روز قبل: 2562
    • 1 ماه قبل: 6350
    • کل بازدیدها: 171542